جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مناکب

مناکب

مناکب
منکب ها، بیخ های بازو و کتف، شانه ها، ناحیه ها و کرانه ها، جمعِ واژۀ منکب
مناکب
فرهنگ فارسی عمید

مناکب

مناکب
جمع منکب، بازو ها دوش ها جمع منکب کتفها دوشها: (و بجلابیب مواهب خاطر مناکب مثالب عبارت آنرا بپوشانید) (روضه العقول مقدمه مرزبان نامه. . 1317 ص ز)، کرانه ها، نقبای قوم، چهار پر بال مرغ بعد از قوادم
مناکب
فرهنگ لغت هوشیار

مناکب

مناکب
جَمعِ واژۀ مَنکِب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ منکب، به معنی بازو و کتف. (آنندراج). دوشها و کتفهای مردم. (غیاث) : مستولی بر مناکب و غوارب براعت. (تاریخ بیهق ص 20). چون خرشید زین بر مناکب کواکب نهاده می رود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 89). روز دیگر که جلاجل کواکب از اعطاف و مناکب این هیون صعب فرو گشودند. (مرزبان نامه ایضاً ص 196). مراکب خاک بر مناکب آب نهاد... (لباب الالباب چ نفیسی ص 6). و رجوع به منکب شود، چهار پر بال مرغ بعد از قوادم، واحد ندارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پرهای مرغ پس از قوادم، اول پرهای مرغ را قوادم و پس از آن را مناکب و پس از آن را خوافی و پس از آن را اباهر و پس از همه را کلی گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مناکر

مناکر
مُنکَرها، کارها یا رفتارهای ناپسند، بدها و ناشایست ها، نکیرها، زشت ها، نیرومند ها، ناشناس ها، جمعِ واژۀ مُنکَر
مناکر
فرهنگ فارسی عمید

مناقب

مناقب
منقبت ها، هنرها و کارهای نیکو که موجب ستایش شود، چیزهایی که مایه فخر و مباهات باشد، شعرهایی که در ستایش کسی به ویژه بزرگان دین سروده شده است، جمعِ واژۀ منقبت
مناقب
فرهنگ فارسی عمید

عناکب

عناکب
جمع عنکب، تنندگان نر جانوری است از شاخه بند پایان و از دسته کلیفر و از رده عنکبوتیان و جزو راسته تنندویان که درخانه ها زیاد است و بیشتر در زیر زمین ها و اماکن متروک و در زوایای دیوارها و سقف بنا تار می تنند و خود در گوشه ای از محل تارها بانتظار شکارش که حشرات مختلف باشند می ماند. این جانور تخمهایش را در گوشه ای از تارهای خود که به شکل قیف درست کرده محفوظ نگاه می دارد تا نوزادها از تخم خارج شوند. بدن عنکبوت از دو قسمت سرسینه و شکم ساخته شده و دارای 4 زوج پاهای بندبند در قسمت سر سینه می باشند. به علاوه در جلو سر دارای یک زوج زایده حسی نیز هست. در جلو دهان عنکبوت دارای یک جفت غلاب زهر آلود قرار دارد که حیوان به وسیله آن شکارش را می کشد و می خورد. در طرفین سر عنکبوت 4 زوج چشم ساده قرار دارند. ناحیه شکم عنکبوت یک پارچه است و در قسمت ابتدای شکم دارای سه سوراخ می باشد که سوراخ وسطی سوراخ تخم ریزی حیوان است و دو سوراخ طرفین به شش های او مربوطند و بنابراین سوراخهای تنفسی می باشند. در انتهای شکم هفت سوراخ موجود است که به شکل دایره قرارگرفته اند. شش عدد از سوراخ ها سوراخهای تولید تار هستند که حیوان به وسیله پاهای عقبی ماده لزجی را که از آنها ترشح می شود می گیرد و چون این ماده در برابر هوا منعقد می شود و به صورت تار در می آید حیوان از آنها برای خود تار می تند و لانه درست می کند و سوراخ هفتمی مخرج حیوان است جولاهک جولاهه ارومچک تارتنک تارتن تننده تنندو کارتنک جولاهه، جمع عناکب، طبقه ای از طبقات اسطرلاب که مشبک است
فرهنگ لغت هوشیار

مراکب

مراکب
جمع مرکب، رهواران جمع مرکب: بفرمود تا بوجه اعظام و احترام باسازوعدت و آلت و اهبت و مراکب و موالی با سرخانه و اهالی گردد
فرهنگ لغت هوشیار