- مرا
- ستیزه کردن، نزاع، جدال، ستیزه
مرا کردن: مرا
معنی مرا - جستجوی لغت در جدول جو
- مرا
- من را بمن و آن در موارد ذیل آید: بصورت مفعول: اگر بخت پیروز یاری دهد مرا بر جهان کامگاری دهد... (شا)، بصورت مسندالیه: اکنون مرا آن قدر نباشد، بمعنی برای من: که باشد مرا و ترا کارگر چو مردم حدامند از به بتر ک (شا) ستیزه کردن جدال کردن: خلاف کردن اندر سخن وجدل کردن، ستیزه جدال
- مرا ((مَ))
- به صورت مفعول، به صورت مسندالیه، به معنی «برای من»
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لایۀ خارجی پردۀ صفاق، در طب قدیم نوعی مالیخولیا که آن را ناشی از افزایش سودا می دانستند و عقیده داشتند که گردن بیمار ستبر می شود
درختی با شاخه های راست، دراز، گره دار و محکم که از آن نیزه می سازند
علاج کردن، درمان کردن، چاره کردن
مراد، مطلوب، مقصود، آرمان، هدف، مسلک
خواسته، آرزو، مقصود، منظور، در تصوف پیر، آنچه موجب کامرانی و موفقیت شود
مراد طلبیدن: درخواست کردن حاجت،برای مثال خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم / به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم (حافظ - ۷۳۸)
مراد طلبیدن: درخواست کردن حاجت،
مره ها، بارها، دفعه ها، شماره ها، تعدادها، جمع واژۀ مره
زغال اخته از گیاهان، درخت زبان گنجشک، نیزه استوار زغال اخته
کام کامه (مراد)، ارمان مراد خواهش مقصود: مهام آنجا از بر وفق مرام انجام دهد. یا مرام سیاسی. مسلک سیاسی
ترکی گاو کوهی، آهو گاو کوهی، غزال آهو: و بچه مرال امروز آوردند که هنوز پشتشان خال سفید دارد
برون لایه برون لایه کمنیام (کمنیام پرده صفاق)، به کله زدن: گونه ای دیوانگی لایه خارجی پرده صفاق، نوعی مالیخولیا که آنرا ناشی از سودامیدانستند و عقیده داشتند که گردن صاحب مرض بعلت تصاعد ابخره ستبر میشود: مدعی گر چه خود آزار مراقی دارد باب قصاب شکن گردن چاقی دارد. (گل کشتی)
غلتگاه ستور
از ریشه پارسی ک مروسیدن مروسش (ممارسه)، سختی، نیرو مروسیدن علاج کردن
اندازه
جمع مره، از ریشه پارسی مرک ها کرت ها بار ها، کشیده شدن مرار (معین این واژه را تازی دانسته برهان آن را هم آوای هزار آورده و پارسی دانسته) گونه ای باد آورد از گیاهان خسک شاه بلوت آبی از گیاهان (این واژه را معین به گونه مرار نیز آورده و برابر است با گونه ای از شنگ) ریسمان شوکه الجمال: شنگ از گیاهان نام برخی از گونه های قنطوریون (گل گندم) که دارای گلهای زرد یا قرمز است دریه. توضیح برهان این کلمه را بدون تشدید ثانی (بر وزن هزار) آورده است، جمع مره بارها. یکی از گونه های شنگ مریر
آرزو، کام، خواسته، خواهش
نوعی گوزن ایرانی با جثه ای نسبتاً درشت و بدنی خالدار که یک سال پس از تولد خال ها ناپدید می شود
قی، استفراغ
سختی، مشکل، رنج
گیاهی خاردار با برگ های مایل به سیاه، گل های زرد و تخم تلخ مزه
دستوری، زورکی، فرمانی
جمع امیر، پارسی تازی گشته میران، میرکان، فرماندهان، امیران، فرماندهان، سرداران، گوارا کردن، سود رساندن
مونث احمر. سرخ رنگ. توضیح در فارسی توجهی بتانیث آن نکنند گوهر حمرا لاله حمرا، سال سخت، شدت حرارت گرمای زیاد
مونث اسمر زن گندم گون
بید انجیر کوچک در برهان قاطع این واژه پارسی دانسته شده و تازی آن را (خروع) بید انجیر کرچک