- مداولت
- دور زدن، انقلاب زمانه
معنی مداولت - جستجوی لغت در جدول جو
- مداولت ((مُ وَ یا وِ لَ))
- مداومت، دور زدن، انقلاب زمانه
- مداولت
- دست به دست گشتن دولت، گشتن روزگار گاه به سود این و گاه به سود آن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اشتغال به کاری داشتن، ممارست در کاری
پیوسته در کاری بودن، دوام دادن، ادامه دادن، پایداری و ثبات در کاری
حیله کردن برای دست یافتن به چیزی، قصد کردن، تیز نگریستن به سوی چیزی
عطا کردن، بخشش کردن، چیزی به یکدیگر دادن و گرفتن
کاری را طول دادن و عقب انداختن، طول دادن در کاری، کار را به امروز و فردا افکندن، با کسی نبرد کردن
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
حیله کردن برای رسیدن بمقصود، آهنگ کردن قصد کردن، چشم انداختن بچیزی تیز نگریستن، حیله گری، قصد، تیزنگری
مداوله و مداولت در فارسی: پتاییدن (مداوم بودن)، شورش زمانه دگر گشت زمانه، چرخ زدن مداومت، دور زدن، انقلاب زمانه
درمان کردن علاج کردن، علاج معالجه
دست اندازی و مباشرت، دخالت
ثبات، پایداری، ادامه
رنج کشیدن در آن و اراده کاری کردن
کاری را بتانی و درنگ انجام دادن بدرازا کشیدن کار: عجب تر آنست که تدارک این کار در مطاولت افکند، تاخیر کردن کسی را در و عده کار را دراز کردن بر کسی، جنگ را طول دادن، باهم نبرد کردن: و تایک تیر در جعبه امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند، تانی در کاری، تطویل جنگ
حمله آوردن بر کسی برای جنگیدن، حمله
گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
عطا کردن عطا بخشیدن، عطا بخشش
با هم جولان کردن، با یکدیگر گشتن در جنگ یا در کشتی برای پیروزی یافتن بر یکدیگر
Continuousness
continuidade
Kontinuität
ciągłość
непрерывность
безперервність
continuïteit
continuidad
continuité
continuità