جدول جو
جدول جو

معنی مختباد - جستجوی لغت در جدول جو

مختباد
سرپرست چوپان ها
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرتبان
تصویر مرتبان
نوعی ظرف چینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختبار
تصویر اختبار
آزمون، آگاهی یافتن، آزمایش کسی برای شناخت توانایی های او
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متبادر
تصویر متبادر
پیشی گیرنده
متبادر به ذهن: وارد شده به ذهن، چیزی که ناگهان به خاطر می آید
فرهنگ فارسی عمید
در بدیع شعری که در آخر هر مصراع آن چند کلمۀ زیاده از وزن می آورند، برای مثال ای کامگارسلطان انصاف تو به گیهان ی گشته عیان / مسعودشهریاری خورشید نامداری ی اندر جهان / ای اوج چرخ جایت گیتی ز روی و رایت ی چون بوستان (مسعودسعد - ۴۵۵)، افزون شده، زیاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متباعد
تصویر متباعد
دور از یکدیگر، دور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستبعد
تصویر مستبعد
دور، بعید، دوراز آنتظار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستفاد
تصویر مستفاد
استفاده شده، برگرفته، به دست آمده، حاصل شده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ بادد)
آن که حریف و همتای خود را گیرد در حرب و غیر آن. (آنندراج). کسی که در جنگ حریف و همتای خود را بگیرد، آن که بگیرد مثل هر چیز را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بَءْ)
جای پنهانی و نهفتگی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به مختبی ٔ و اختباء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مستفاد
تصویر مستفاد
استفاده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستزاد
تصویر مستزاد
زیاد کرده شده، افزون شده
فرهنگ لغت هوشیار
دور شمرده، دور از باور باور نکردنی دور شمرنده، دوری جوینده بعیدشمرده شده آنچه عقلا بعید بنظرآید: از فلان این کار مستبعد نیست
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف و کوزه گلی لعاب دار یا چینی دهن گشاد: ... با تمامی چینی آلات از لنگریهای بزرگ فغفوری و مرتبانها و بادیه ها ودیگر ظروف نفیسه غوری و فغفوری که در چینی خانه موجود بود وقف ژستانه متبرکه صفیه صفویه... فرموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختصات
تصویر مختصات
جمع مختصه، ویژیدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبادر
تصویر متبادر
آنکه پیشی گیرد و بشتابد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبادل
تصویر متبادل
معاوضه کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
وا گرا دور شونده از هم دور: پس گوییم که همچنین که کارهاء دنیا وی را دو طرف متباعدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتباد
تصویر اعتباد
بنده گرفتن بنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختبال
تصویر اختبال
کم خردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباء
تصویر اختباء
پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
آزمودن، آگاهی یافتن تازه یابی آگاهی به چیزی، ترید خریدن آزمودن امتحان کردن، آگاهی یافتن از چیزی یا خبری خبردارشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباز
تصویر اختباز
نان پزی نان پختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباط
تصویر اختباط
شب دریوزگی شرم دریوزگی: گدایی با شرمزدگی در شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتباد
تصویر اهتباد
کبست چیدن (کبست: حنظل)، تلخی گرفتن از کبست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستزاد
تصویر مستزاد
((مُ تَ))
افزون شده، زیاد شده، نوعی شعر که در آخر هر مصراع عبارتی کوتاه شبیه به نثر مسجّع بیفزایند که در معنی با آن مصرع مربوط اما از وزن اصلی شعر خارج و زاید باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستفاد
تصویر مستفاد
((مُ تَ))
استفاده شده، گرفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستبعد
تصویر مستبعد
((مُ تَ عِ))
دور، بعید، دشوار و مشکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متباعد
تصویر متباعد
((مُ تَ ع))
دور شونده از هم، دور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتباً
تصویر مرتباً
((مُ رّ تَّ بَ نْ))
با ترتیب و نظم، پی در پی، پشت سر هم
فرهنگ فارسی معین
((مُ تَ صّ))
مجموعه دو یا سه عددی که به کمک آنها وضع یک نقطه در صفحه یا در فضا یا بر روی کره مشخص می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متبادر
تصویر متبادر
((مُ تَ دِ))
پیشی گیرنده، چیزی که ناگهان به خاطر آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختبار
تصویر اختبار
((اِ ت ِ))
خبر گرفتن، خبرجویی، آزمودن، امتحان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتباً
تصویر مرتباً
پی در پی
فرهنگ واژه فارسی سره
سرپرست چوپان ها و گالش، سر چوپان
فرهنگ گویش مازندرانی