جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مستفاد

مستفاد

مستفاد
نعت مفعولی از استفاده. فایده گرفته شده و آنچه بطریق فایده حاصل شده باشد. (غیاث) (آنندراج). فائده گرفته. سودبرده. منتفع گرفته شده. حاصل شده. رجوع به استفاده شود، مقصود ومراد و خواهش. (ناظم الاطباء). مفاد. معنی. مدلول.
- مستفاد شدن، برآمدن: از این جمله چنین مستفاد میشود، چنین برمی آید.
- عقل مستفاد، عقل بالمستفاد. مرحلۀ چهارم نفس انسانی. رجوع به عقل در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

مستفاد

مستفاد
مفهوم شده، افاده شده، دانسته شده، استنباطشده، برگرفته، حاصل شده، سودرسان، فایده رسان
فرهنگ واژه مترادف متضاد

مستفید

مستفید
استفاده کننده، فایده گیرنده، بهره مند، کسی که طلب بهره و فایده بکند
مستفید
فرهنگ فارسی عمید

مستفید

مستفید
سود یاب بهره ور فایده گیرنده سود خواهنده بهره مند: ومواعظ بسیار لایق هر حکایت در و زیادت گردانید تامستفیدان ادب... را بمطالعه آن رغبت زیادت گردد، جمع مستفیدین
فرهنگ لغت هوشیار

مستزاد

مستزاد
افزون شده، زیاد شده، نوعی شعر که در آخر هر مصراع عبارتی کوتاه شبیه به نثر مسجّع بیفزایند که در معنی با آن مصرع مربوط اما از وزن اصلی شعر خارج و زاید باشد
مستزاد
فرهنگ فارسی معین