جدول جو
جدول جو

معنی اختبار

اختبار((اِ ت ِ))
خبر گرفتن، خبرجویی، آزمودن، امتحان کردن
تصویری از اختبار
تصویر اختبار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اختبار

اختبار

اختبار
آزمودن، آگاهی یافتن تازه یابی آگاهی به چیزی، ترید خریدن آزمودن امتحان کردن، آگاهی یافتن از چیزی یا خبری خبردارشدن
فرهنگ لغت هوشیار

اختبار

اختبار
آزمون، آگاهی یافتن، آزمایش کسی برای شناخت توانایی های او
اختبار
فرهنگ فارسی عمید

اختبار

اختبار
آزمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). امتحان. (غیاث). آزمایش. تجربت. ابتلاء. استخبار: هرکه بر درگاه پادشاهان بی جریمه ای جفا دیده باشد... پیش از امتحان و اختبار پادشاه را تعجیل نشایست فرمود در فرستادن او بجانب خصم. (کلیله و دمنه). مصحح بشواهد عیان و مسجل بتصدیق اختبار و امتحان. (ترجمه تاریخ یمینی). بطول اختبار و اعتبار بمزید قربت و رتبت مخصوص گشت. (ترجمه تاریخ یمینی).
لغت نامه دهخدا

اختمار

اختمار
خاز شدن، خازیستن (پژوهشی در اساطیر ایران پاره نخست مهرداد بهار)
اختمار
فرهنگ لغت هوشیار