جدول جو
جدول جو

معنی مرتباً

مرتباً((مُ رّ تَّ بَ نْ))
با ترتیب و نظم، پی در پی، پشت سر هم
تصویری از مرتباً
تصویر مرتباً
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مرتباً

مرتباً

مرتباً
پیاپی. پی در پی. به ترتیب. متوالیاً، با نظم و ترتیب. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

مرتبان

مرتبان
ظرف و کوزه گلی لعاب دار یا چینی دهن گشاد: ... با تمامی چینی آلات از لنگریهای بزرگ فغفوری و مرتبانها و بادیه ها ودیگر ظروف نفیسه غوری و فغفوری که در چینی خانه موجود بود وقف ژستانه متبرکه صفیه صفویه... فرموده
فرهنگ لغت هوشیار

مرتبان

مرتبان
نام جزیره ای است از جزایر هندوستان و در آنجا ظروف چینی سازند و مربیات در آن کنند و به اطراف برند و به اسم معروف است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

مرتبان

مرتبان
ظرفی که از چینی اعلا سازندو از آن زهر نمی تواند بگذرد و هر آوند و سبو مانندی که از چینی ساخته شده باشد. (ناظم الاطباء). شیشه ای چون استوانه و دهانه کمی تنگ تر از شکم. قسمی شیشه دهان گشاده که قنادان در آن خرده نبات کنند. شیشه نگاه داشتن ترشی جات را. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : با تمامی چینی آلات از لنگری های بزرگ فغفوری و مرتبانها و بادیه ها. (عالم آرا، فرهنگ فارسی معین).
دندان اگر ز دوره او ارده می خورد
فوقی نبات می خورد از مرتبان تو.
فوقی (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مرتبات

مرتبات
پرورده ها چون بنفشه و زنجبیل و آمله و جز آن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مرتبا

مرتبا
پی در پی، به ترتیب، پیاپی پشت هم به سامان ونار دیک با ترتیب و نظم، پی در پی پشت سرهم، مرتبا نامه های او بمن میرسید
فرهنگ لغت هوشیار