- مخابر
- ازد گر دخشکرسان خبر دهنده مخابره کننده جمع مخابرین
معنی مخابر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خبر دادن، خبر گرفتن، مکالمه به وسیلۀ تلگراف یا تلفن
مخابره و مخابرت در فارسی: این واژه در تازی برابر است با کشتکاری که کشاورز کاشت و داشت و برداشت را انجام می دهد و از بهره کار یک سیم را به روستا خاوند می سپارد در نپی (قران مجید) آمده است: (انه نهی عن المخابره) همانا او باز داشت از کشتکاری در زبان فارسی این واژه به جای دخشکر سانی و سرو نیدن (خبر دادن) به کار می رود. خبر دادن، خبری را بوسیله تلگراف و تلفن ابلاغ کردن، ابلاغ خبری بوسیله تلگراف و تلفن. توضیح این کلمه در عربی قدیم بمعنی کشاورزی کردن آمده
خبر دادن، خبری را بوسیله تلگراف و تلفن ابلاغ کردن، ابلاغ خبری بوسیله تلگراف و تلفن. توضیح این کلمه در عربی قدیم بمعنی کشاورزی کردن آمده
گذرگاه ها
مکابره کننده، ستیزه گر، پرخاش جو
محبره ها، مرکب دان ها، دوات ها، جمع واژۀ محبره
معبرها، محل عبور گذرها، گذرگاه ها، جمع واژۀ معبر
مقبره ها، گورها، قبرستان ها، محل های دفن مردگان، جاهایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد، گورستان ها، جمع واژۀ مقبره
منبرها، کرسی های پله پله که خطیب یا واعظ بر فراز آن بنشیند و سخنرانی کند، جمع واژۀ منبر
جمع محبره، آمه ها (دوات نویسندگی) زکابدان ها (زکاب مرکب دوات) جمع محبره
آزموده، آگاهیده دخشک یافته آزماینده، دخشک دهنده آگاهنده آزموده امتحان کرده، آگاهی یافته خبردار شده جمع مختبرین. آزماینده امتحان کننده، آگاهی یابنده خبردار شونده
تک ندارد سیج ها (سیج خطر) سیج جوی خطرها: و از مخاطر ایمن باشد، . . توضیح این کلمه از صیغه خود مفرد ندارد. آنکه خود را بخطر اندازد
کالفروش نارس فروش فروشنده میوه نارس
نزدیک ترین راه ها
راهها و معبرها و جایهای عبور
ستیزنده کابنده ستیزه کننده مکابره کننده معاند: (تا یک زمان مکابر در آمد و کمر بند بهمن بگرفت و از پشت اسب برداشت) (سمک عیار. 73: 1)
جمع مقبره، گورستان ها جمع مقبر و مقبره گورستانها
جمع منبر، نه پایگان، بسپایگان، افرازان
خطرها، چیزهایی که مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است، شرف ها، بزرگی ها، جمع واژۀ خطر
خبررسان، خبرنگار
مردآگاه، عالم با خبر
خبر دهنده، آگاه کننده
کسی یا چیزی که از او خبر می دهند، شهرت، مقابل منظر، درون و باطن شخص
خبر دهنده، آگاه کننده، گوینده اخبار
جمع مخابر، ازد گران دخشکرسانان جمع مخابر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
دخشکاندن خبری را بوسیله تلگراف یا تلفن ابلاغ کردن
خبرهایی که مابین دو نفر رد و بدل گردد، شاخه ای از علوم ارتباطات