جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مکابر

مکابر

مکابر
ستیزنده کابنده ستیزه کننده مکابره کننده معاند: (تا یک زمان مکابر در آمد و کمر بند بهمن بگرفت و از پشت اسب برداشت) (سمک عیار. 73: 1)
مکابر
فرهنگ لغت هوشیار

مکابر

مکابر
ستیزه کننده. ستیزنده: و شیران کامفیروزی سخت شرزه باشند و مکابر. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 155). تا یک زمان مکابر درآمد و کمربند بهمن بگرفت و از پشت اسب برداشت. (سمک عیار چ خانلری ج 1 ص 73). و رجوع به سه مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

معابر

معابر
مَعبَرها، محل عبور گذرها، گذرگاه ها، جمعِ واژۀ مَعبَر
معابر
فرهنگ فارسی عمید

مقابر

مقابر
مقبره ها، گورها، قَبرِستان ها، محل های دفن مردگان، جاهایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد، گورِستان ها، جمعِ واژۀ مقبره
مقابر
فرهنگ فارسی عمید