هنگام باردار شدن. یقال کان ذلک فی محبل فلان، ای وقت حبل امه. (منتهی الارب). هنگام دربار بودن بچه. زمان حمل و باردار شدن. (ناظم الاطباء) ، کتاب نخستین. (منتهی الارب). الکتاب الاول. (تاج العروس)
هنگام باردار شدن. یقال کان ذلک فی محبل فلان، ای وقت حبل امه. (منتهی الارب). هنگام دربار بودن بچه. زمان حمل و باردار شدن. (ناظم الاطباء) ، کتاب نخستین. (منتهی الارب). الکتاب الاول. (تاج العروس)
زهدان. مهبل. جای بچه در شکم. (یادداشت مرحوم دهخدا). بچه دان، دهن زهدان. راه نره از آن. (منتهی الارب). جائی که نره در آن قرار میگیرد. (ناظم الاطباء) ، موضع آبستنی از رحم. تخم دان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
زهدان. مهبل. جای بچه در شکم. (یادداشت مرحوم دهخدا). بچه دان، دهن زهدان. راه نره از آن. (منتهی الارب). جائی که نره در آن قرار میگیرد. (ناظم الاطباء) ، موضع آبستنی از رحم. تخم دان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
مفرد واژۀ محامل، آنچه در آن کسی یا چیزی را حمل کنند، هودج، پالکی، کجاوه، آنچه محل اعتماد واقع شود، محل اعتماد، علت، سبب، انگیزه محمل بربستن: ستن کجاوه بر پشت ستور، آماده شدن کاروان برای حرکت، محمل بستن محمل بستن: بستن کجاوه بر پشت ستور، آماده شدن کاروان برای حرکت، برای مثال تبیره زن بزد طبل نخستین / شتربانان همی بندند محمل (منوچهری - ۶۵)
مفردِ واژۀ محامل، آنچه در آن کسی یا چیزی را حمل کنند، هودج، پالکی، کجاوه، آنچه محل اعتماد واقع شود، محل اعتماد، علت، سبب، انگیزه محمل بربستن: ستن کجاوه بر پشت ستور، آماده شدن کاروان برای حرکت، محمل بستن محمل بستن: بستن کجاوه بر پشت ستور، آماده شدن کاروان برای حرکت، برای مِثال تبیره زن بزد طبل نخستین / شتربانان همی بندند محمل (منوچهری - ۶۵)