بهم درآمیختن. (منتهی الارب). مخالطت و مصاحبت کردن با همدیگر. (ناظم الاطباء) ، پاسپر کردن. (منتهی الارب). پاسپر کردن و پایمال نمودن، داد و ستد نمودن و معامله کردن با یکدیگر. (ناظم الاطباء)
بهم درآمیختن. (منتهی الارب). مخالطت و مصاحبت کردن با همدیگر. (ناظم الاطباء) ، پاسپر کردن. (منتهی الارب). پاسپر کردن و پایمال نمودن، داد و ستد نمودن و معامله کردن با یکدیگر. (ناظم الاطباء)
با هم فراگرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراگرفتن یکدیگر را، درآویختن کسی دیگری را برای مطلبی و یکی در انکار مبالغه کردن و فراگرفتن یکدیگر را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
با هم فراگرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراگرفتن یکدیگر را، درآویختن کسی دیگری را برای مطلبی و یکی در انکار مبالغه کردن و فراگرفتن یکدیگر را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
فروختن کشت سبز دانه نبسته، فروختن کشت را با خوشۀ نادروده به گندم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زراعت کردن بر نصیب معلوم از ثلث و ربع و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گندم در عوض کرایۀ زمین گرفتن (و قد نهی عن ذلک). (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
فروختن کشت سبز دانه نبسته، فروختن کشت را با خوشۀ نادروده به گندم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زراعت کردن بر نصیب معلوم از ثلث و ربع و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گندم در عوض کرایۀ زمین گرفتن (و قد نهی عن ذلک). (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
مجاولت در فارسی: همگردی در نبرد با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
مجاولت در فارسی: همگردی در نبرد با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
مقاوله و مقاولت در فارسی گفت و شنود، پیوند نامه گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
مقاوله و مقاولت در فارسی گفت و شنود، پیوند نامه گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
مزاوله و مزاولت در فارسی: مروسیدن خوگر شدن کلنجار (شیرازی)، ورزیدن، خواست، پی گیری پشتکار بکاری اشتغال ورزیدن، ممارست کردن در کاری ورزیدن، اراده کاری کردن، اشتغال بکاری، ممارست
مزاوله و مزاولت در فارسی: مروسیدن خوگر شدن کلنجار (شیرازی)، ورزیدن، خواست، پی گیری پشتکار بکاری اشتغال ورزیدن، ممارست کردن در کاری ورزیدن، اراده کاری کردن، اشتغال بکاری، ممارست