محاوره محاوره حوار. پاسخ و سخن گفتن. پاسخ دادن یکدیگر را. (منتهی الارب). گفتگو کردن. با یکدیگر گفتگو کردن. با یکدیگر سخن گفتن. (ترجمان علامۀ جرجانی). با یکدیگر حدیث کردن. (تاج المصادر بیهقی). محاوته. (المصادر زوزنی) لغت نامه دهخدا
محاوره محاوره صحبت، تکلم، گپ، گفتگو، گفت وشنود، مباحثه، مذاکره، مناظره، مجاورت، گفتگو کردنمتضاد: مکاتبه فرهنگ واژه مترادف متضاد
محاضره محاضره با هم گفتگو و سؤال و جواب کردن، سؤال و جواب حضوری، گفتگو در موضوعی که در محفلی مورد بحث قرار گیرد فرهنگ فارسی عمید
محاصره محاصره کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردنمحاصرۀ گاز انبری: در امور نظامی حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند فرهنگ فارسی عمید