جدول جو
جدول جو

معنی محامات - جستجوی لغت در جدول جو

محامات
از کسی دفاع کردن، پشتیبانی کردن
تصویری از محامات
تصویر محامات
فرهنگ فارسی عمید
محامات(مُ)
حمایت کردن. محاماه: فی الجمله ارکان وسران بر موافقت سلطان در معاطات کؤوس (از) محامات نفوس مهمل ماندند. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 186). رجوع به محاماه شود، محامات بر ضیف، نیک قیام کردن به مهمانی مهمان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
محامات
پشتیبانی کردن از کسی حمایت کردن طرفداری کردن: فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کووس محامات نفوس مهمل ماندند
فرهنگ لغت هوشیار
محامات((مُ))
پشتیبانی کردن، طرفداری کردن
تصویری از محامات
تصویر محامات
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آیات قرآن کریم که معنی آن ها واضح و صریح است و محتاج به تاویل نیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محابات
تصویر محابات
محابا، طرفداری، طرفداری کردن از کسی خلاف عدل و انصاف، ملاحظه، ترس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
محاکمه، با کسی به دادگاه رفتن و بر هم اقامه دعوی کردن، دادرسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقامات
تصویر مقامات
کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند، در علوم ادبی عنوان عمومی کتاب هایی شامل حکایات و مقامه ها مثلاً مقامات حمیدی، جمع مقام، در تصوف مقام، کارهای سترگ و ستوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرمات
تصویر محرمات
چیز های حرام شده، زنان حرم سرا، پارچۀ خط دار رنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاکات
تصویر محاکات
مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاذات
تصویر محاذات
برابر، مقابل
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کَ)
جمع واژۀ محکمه. آیات محکمات، مقابل متشابهات. آیات ظاهر المعانی یعنی آیاتی که معانی آن صریح باشد بر یک وجه. (غیاث). آیات محکمات، آیات واضح که سامع محتاج به تأویل نیفتد. (ناظم الاطباء) (السامی). آیت های قرآن که یک معنی را محتمل بود. (مهذب الاسماء). که سائل نیازمند تأویل نیست مانند آیات: قل تعالوااتل ماحرم ربکم علیکم... تا آخر سوره که آیات واضح المراد است و شنونده را نیاز به تأویل نمی افتد. (از منتهی الارب). امام فخر در تفسیر کبیر گوید درباره معنای محکم و متشابه اقوال گوناگون است از ابن عباس نقل شده است که آیات محکم عبارتند از سه آیه در سورۀ انعام (قل تعالوا... تاآخر این سه آیه) و متشابه عبارت است از اوایل سور. و در روایت دیگر از ابن عباس محکم به ناسخ و متشابه به منسوخ تعبیر شده است. (از تفسیر کبیر امام فخررازی چ 1357 ج 9 ص 182). و رجوع به محکم شود:
ترا ز حکمت یونان جز این چه شد حاصل
که شبهه کردی در محکمات قرآنی.
قاآنی
لغت نامه دهخدا
(حَمْ ما)
جمع واژۀ حمّام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حمام شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَرْ رَ)
جمع واژۀ محرمه. (ناظم الاطباء) : و پشت بر محظورات و محرمات شرع کرده. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 1) ، جمع واژۀ محرمه. زنانی که به علت نسب، مصاهره، رضاع، لعان، قذف، زنا و لواط تزویج آنها بر مرد حرام است. (از یادداشت لغتنامه) ، زنان حرم، (اصطلاح بزازان). جامۀ راه راه که یک راه سیاه و یک راه سپید دارد پارچۀ خطدار الوان. (ناظم الاطباء) :
به دست صوفی صوف از محرمات همه
که منهیند برو توبه از مناهی کن.
نظام قاری (دیوان البسه ص 100).
گاه شد آشکار گه ظاهر
در لباس محرمات عبا.
نظام قاری (دیوان البسه ص 20).
فش عمامه درآمد به احتساب رخوت
براند دره بنهی محرمات دگر.
نظام قاری (دیوان البسه ص 15).
از بس الف زخم کشیدم بر سر
از سر تا پامحرمات است دلم.
سعید اشرف.
محرمات مکن بر من این محرم را
برنگ ابر سیه بر صفای مه می نوش.
میرنجات.
، جمع واژۀ محرّم. رجوع به محرّم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از محاشات
تصویر محاشات
استثنا، اخراج، باک داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقامات
تصویر مقامات
مناصب، مشاغل عالی و خطیر مانند وزارت و
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
رفع نمودن خصومت، دیوان عدالت
فرهنگ لغت هوشیار
حکایت کردن با یکدیگر، عین قول کسی را نقل کردن باز گفتن، مشابه بودن، گفتگو، شباهت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاذات
تصویر محاذات
رویاروئی، برابر، روبرو، مقابله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منامات
تصویر منامات
جمع منام، خواب ها جمع منام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرامات
تصویر مرامات
همدیگر را تیر انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسام، روزنان سوراخ ها بنموی ها جمع مسام و جمع ال جمع مسم (سم) : سوراخها، سوراخهای باریک و ریز پوست بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محکمات
تصویر محکمات
مقابل متشابهات، آیات روشن و آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرمه، نا شایست ها، مشکوییان پردگیان، جامه راهراه جمع محرمه، جمع محرمه (محرم) چیز های حرام: ... و پشت بر محظورات و محرمات شرع کرده، زنان حرم، جامه راه راه الوان: هنگام محرم است و با تست دلم بیزار ز گلزار حیاتست دلم. از بس الف زخم کشیدم بر سر از سر تا پا محرمات است دلم. (محمد سعید اشرف) جمع محرمه
فرهنگ لغت هوشیار
محامات در فارسی کرانجیگری (طرفداری) پشتیوانی داتگویی داد گزاری (وکالت دادگستری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محابات
تصویر محابات
یاری دادن کسی را، اعانت، عطا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاکات
تصویر محاکات
((مُ))
حکایت کردن با یکدیگر، مشابه کسی یا چیزی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاذات
تصویر محاذات
((مُ))
مقابل چیزی قرار گرفتن، برابر هم قرار داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محرمات
تصویر محرمات
((مُ حَ رَّ))
چیزهای حرام، زنان حرم، در فارسی جامه راه راه الوان، جمع محرمه (محرم)
فرهنگ فارسی معین
((مُ کَ))
آیاتی که معنی آن صریح بود و نیازمند به تأویل نباشد. جمع محکمه (محکم)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرامات
تصویر مرامات
((مُ))
همدیگر را تیر انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقامات
تصویر مقامات
((مَ))
جمع مقامه، مقام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محابات
تصویر محابات
((مُ))
یاری کردن، طرفداری کردن از کسی، جانبداری کردن بر خلاف عدالت، منحرف شدن از عدل، میل به ناحق کردن، کسی را مخصوص خود کردن، ویژه خویش ساختن. احتیاط کردن، ملاحظه کردن، یاری، طرفداری از کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقامات
تصویر مقامات
سروران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محرمات
تصویر محرمات
بازدارندگی
فرهنگ واژه فارسی سره