یاری کردن، طرفداری کردن از کسی، جانبداری کردن بر خلاف عدالت، منحرف شدن از عدل، میل به ناحق کردن، کسی را مخصوص خود کردن، ویژه خویش ساختن. احتیاط کردن، ملاحظه کردن، یاری، طرفداری از کسی
محابا. محاباه. رجوع به محابا و محاباه شود. - محابات کردن، ترسیدن. - ، کوتاهی و سهل انگاری کردن. فروگذاشتن: اگر محاباتی کند جانش برفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 118). - ، ملاحظه و طرفداری و جانبداری کردن