جدول جو
جدول جو

معنی محامات

محامات((مُ))
پشتیبانی کردن، طرفداری کردن
تصویری از محامات
تصویر محامات
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محامات

محامات

محامات
پشتیبانی کردن از کسی حمایت کردن طرفداری کردن: فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کووس محامات نفوس مهمل ماندند
فرهنگ لغت هوشیار

محامات

محامات
حمایت کردن. محاماه: فی الجمله ارکان وسران بر موافقت سلطان در معاطات کؤوس (از) محامات نفوس مهمل ماندند. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 186). رجوع به محاماه شود، محامات بر ضیف، نیک قیام کردن به مهمانی مهمان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مقامات

مقامات
کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند، در علوم ادبی عنوان عمومی کتاب هایی شامل حکایات و مقامه ها مثلاً مقامات حمیدی، جمعِ مقام، در تصوف مَقام، کارهای سترگ و ستوده
مقامات
فرهنگ فارسی عمید

محاکات

محاکات
مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن
محاکات
فرهنگ فارسی عمید