جدول جو
جدول جو

معنی محاکات

محاکات((مُ))
حکایت کردن با یکدیگر، مشابه کسی یا چیزی شدن
تصویری از محاکات
تصویر محاکات
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محاکات

محاکات

محاکات
مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن
محاکات
فرهنگ فارسی عمید

محاکات

محاکات
حکایت کردن با یکدیگر، عین قول کسی را نقل کردن باز گفتن، مشابه بودن، گفتگو، شباهت
فرهنگ لغت هوشیار

محاکات

محاکات
در اصطلاح مردم قزوین، لوه لیسه. دلگی. کمی خوردن از ته مانده هایی
لغت نامه دهخدا

محاکات

محاکات
محاکاه. با هم حکایت کردن. (غیاث). حکایت کردن قول یا فعل کسی بی زیادت و نقصان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عین گفتۀ کسی را نقل کردن. بازگو کردن. رجوع به محاکاه شود
لغت نامه دهخدا

محاکاه

محاکاه
محاکا و محاکات در فارسی: همداستانی، باز گفت، همانندی همسانی
محاکاه
فرهنگ لغت هوشیار