معنی محاکمات - فرهنگ فارسی عمید
معنی محاکمات
- محاکمات
- محاکمه، با کسی به دادگاه رفتن و بر هم اقامه دعوی کردن، دادرسی
تصویر محاکمات
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با محاکمات
محاکمات
- محاکمات
- جَمعِ واژۀ محاکمه، بمعنی رفع نمودن خصومت. (غیاث) (آنندراج). دیوان عدالت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محاکات
- محاکات
- مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن
فرهنگ فارسی عمید
محاکات
- محاکات
- حکایت کردن با یکدیگر، عین قول کسی را نقل کردن باز گفتن، مشابه بودن، گفتگو، شباهت
فرهنگ لغت هوشیار
محامات
- محامات
- پشتیبانی کردن از کسی حمایت کردن طرفداری کردن: فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کووس محامات نفوس مهمل ماندند
فرهنگ لغت هوشیار