- مجهول
- نامعلوم، نادانسته، ناشناخته، در دستور زبان علوم ادبی ویژگی فعلی که فاعل آن معلوم نباشد، گمنام
معنی مجهول - جستجوی لغت در جدول جو
- مجهول
- نادانسته، ناشناس، ناشناخته
- مجهول ((مَ))
- ناشناخته، نامعلوم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مجهول جمع مجهولات
کوشش، تلاش، جد و جهد
ساخته شده در فطرت، سرشته شده
قرارداده شده، ساخته شده، ساختگی، جعل شده
مکان آبادی که در آن خانه و زندگانی وجود داشته باشد، مسکونی
جایباش مکانی که در آن گروهی سکونت داشته باشند: و هنر بفراغ خاطر فضلا آن دیار ماهول و معمور
سرشته، بزرگ اندام آفریده شده فطری قرار داده شده سرشته
همگرد: در نبرد جولان کننده با هم (در نبرد)
کسی که باو چشم زخم میرسانند، ترسانیده شده
همه دان آشکار پیدا آشکار علنی
کوشش، جهد، غایت کوشش
کرده شده، موضوع، قرارداده، ساخته شده، جعل شده و حیله کرده شده، ساختگی
جدول کشیده، جذب شده
نادان، بی خرد
ترسناک، مخوف، پربیم و ترس
درندشت بیابان بی نشانه بیابانی که نشانه ای در آن نباشد و مسافران راه بجایی نبرند جمع مجاهل
ترسناک، خوفناک، هولناک، سهمناک
نادان، بی خرد
ناشناس
آنکه نسبش شناخته نیست
ملکی که مالک آن معلوم نباشد
کسی که محل اقامتش معلوم نیست
آنکه قدر و مقامش شناخته نشده