معنی ماهول ماهول مکان آبادی که در آن خانه و زندگانی وجود داشته باشد، مسکونی تصویر ماهول فرهنگ فارسی عمید
ماهول ماهول جایباش مکانی که در آن گروهی سکونت داشته باشند: و هنر بفراغ خاطر فضلا آن دیار ماهول و معمور فرهنگ لغت هوشیار
داهول داهول داحول: پارسی تازی گشته داخول گونه ای از تله و لولوی سر خرمن علامتی که در زراعت و فالیز و مانند آن نصب کنند تا جانوران موذی از آن برهند، علامتی که صیادان در صحرا نزدیک به دام نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بسوی دام آیند و گرفتار شوند فرهنگ لغت هوشیار
مجهول مجهول نامعلوم، نادانسته، ناشناخته، در دستور زبان علوم ادبی ویژگی فعلی که فاعل آن معلوم نباشد، گمنام فرهنگ فارسی عمید