- مجرگ
- بیگاری، کار بی مزد
معنی مجرگ - جستجوی لغت در جدول جو
- مجرگ
- کار بی مزد، بیگار
- مجرگ ((مَ رَ))
- مچرگ، بیگار، کار مفت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوینده
بزه کار، بزهکار، تبهکار
آهنجیده
کار آزموده
صندوق کوچک فلزی یا چوبی، صندوقچه
آزموده، تجربه شده، مردکار آزموده
کسی که امری را اجرا کند، اجرا کننده
کسی که مرتکب جرم شده، بزه کار، گناهکار
اجراشده، روان کرده شده، املای دیگر واژۀ مجریٰ
محل عبور، ممر، جای روان شدن
روش عادی و طبیعی انجام یک امر
در علوم ادبی در قافیه حرکت روی
روش عادی و طبیعی انجام یک امر
در علوم ادبی در قافیه حرکت روی
بیگار
رهگذر، گذرگاه، محل رفتن، محل عبور، راه، طریق اجرا شده، انجام یافته
راه کهکشان، آسمان دره، کهکشان و آن خط سفیدی است که به شب در آسمان دیده میشود
گناهکار، بزه مند، مذنب
دارا کباخته بیل بیل
برهنه، عریان، تنها، مرد بی زن، بی زوجه، یکه و تنها، مقابل مادی و جسمانی
بسیار زخمی کرده شده، نقش بریدگی بر کنار پارچه
مرد آزموده، کارکشته، استوار کرده، پرتجربه، جهاندیده، پخته
جای روان شدن و جای جاری شدن، مجرای آب، جایی که آب از آن عبور میکند
بدون همسر، تنها، در فلسفه آنچه منزه از ماده باشد مانند عقول و ارواح، برهنه، عریان، خالی
کهکشان، مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، کاهنگان، آسمان درّه، تنین فلک، راه حاجیان، کاهکشان