معنی مجرد - فرهنگ فارسی معین
معنی مجرد
- مجرد((مُ جَ رَّ))
- تنها، بی همسر، دارای جنبه نظری
تصویر مجرد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مجرد
مجرد
- مجرد
- برهنه، عریان، تنها، مرد بی زن، بی زوجه، یکه و تنها، مقابل مادی و جسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
مجرد
- مجرد
- بدون همسر، تنها، در فلسفه آنچه منزه از ماده باشد مانند عقول و ارواح، برهنه، عریان، خالی
فرهنگ فارسی عمید