- مثابرت
- پیوسته بر کاری بودن، در کار مواظبت کردن
معنی مثابرت - جستجوی لغت در جدول جو
- مثابرت
- پیوسته در کاری بودن مداومت کردن، پیشی گرفتن، تحمل کردن مشقت، مداومت در کاری، پیشی سبقت، تحمل رنج و مشقت: جز برنج و مثابرت ذل و مکابرت با گردش ایام بیرون نتواند آمد
- مثابرت ((مُ بَ رَ))
- پیوسته در کاری بودن، پیشی گرفتن، تحمل رنج و مشقت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مثابرت در فارسی پشتکار، بردباری، پیشی
خبر دادن، خبری را بوسیله تلگراف و تلفن ابلاغ کردن، ابلاغ خبری بوسیله تلگراف و تلفن. توضیح این کلمه در عربی قدیم بمعنی کشاورزی کردن آمده
شکیبایی کردن غالب شدن بصبر بر کسی، شکیبایی
بزرگی خود را بدیگری ثابت کردن خود را بزرگ جلوه دادن، جنگ کردن معارضه کردن، بزرگ منشی، معارضه ستیزه
جایگاه، قدر، مرتبه، منزلت، حد، اندازه، درجه
محل اجتماع مردم جای گرد آمدن، حد اندازه درجه منزلت: کسانی که باین مثابت باشند مقلدان خوانند، مانند. یا به مثاب. بمانند همانند: تا بحدی که رکنی بزرگ گشت در دولت سلجوقیان بمثابت سبکتگین در آخر عهد ملوک سامان
پشتکار داشتن، برد باری کردن، پیشی گرفتن پیوسته در کاری بودن مداومت کردن، پیش گرفتن، تحمل رنج کردن: مدت سه شبانروز بر محاربت مصابرت نمودند و بر مضاربت مثابرت کرد
رهسپاری
ناسازی، نایکسانی، ناسازگاری
رفت و آمد
همپوشی، هم خوانی
پیوسته نوشیدن شراب
با کسی هم عصر بودن، هم زمان بودن
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
شبیه هم بودن مانند هم شدن، همانندی
غالب شدن بر کسی به صبر، شکیبایی کردن
شب را با هم بیدار بودن، شب زنده داری
هم زانو نشستن، کنایه از همنشینی کردن
یکدیگر را یاری و پشتیبانی کردن، هم پشتی
بر یکدیگر جستن، با یکدیگر جست و خیز کردن
شب را با صحبت و افسانه گفتن با هم گذراندن
جمع واژۀ مثوبت، پاداش، جزا، جزای عمل خیر
اقدام کردن به کاری، پیشی گرفتن، شتاب کردن
سختی، رنج، زحمت، محکمی، دشواری، فقر، تنگ دستی، وجود نمک های قلیایی خاکی در آب
با هم زندگی کردن، با یکدیگر دوستی و آمیزش داشتن
با کسی به راه افتادن و با او در رفتن برابری کردن
مقیم شدن، پیوسته در خانه بودن
در فروش حیله کردن
راه یافتن شک و تردید در دل
آمیختن باهم، معاشرت کردن
در فروش حیله کردن
راه یافتن شک و تردید در دل
آمیختن باهم، معاشرت کردن
برابر کردن دو چیز با هم، برابر بودن، سازگار بودن
پیروی، از پی کسی رفتن، دنبال کسی روان شدن، متابعت
یکدیگر را یاری کردن، یکدیگر را همراهی و یاری کردن