جدول جو
جدول جو

معنی مصابره

مصابره
غالب شدن بر کسی به صبر، شکیبایی کردن
تصویری از مصابره
تصویر مصابره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مصابره

مصابره

مصابره
مصابره و مصابرت در فارسی: شکیپایی شکیبایی شکیبایی کردن غالب شدن بصبر بر کسی، شکیبایی
فرهنگ لغت هوشیار

مصابره

مصابره
مصابرت. مصابره. (یادداشت مؤلف). رجوع به مصابرت و مصابره شود
لغت نامه دهخدا

مصابره

مصابره
همدیگر شکیبایی کردن. (منتهی الارب). شکیبایی کردن. (آنندراج). با کسی به صبر نبرد کردن. (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). و رجوع به مصابرت شود
لغت نامه دهخدا

مخابره

مخابره
خبر دادن، خبر گرفتن، مکالمه به وسیلۀ تلگراف یا تلفن
مخابره
فرهنگ فارسی عمید

مصادره

مصادره
مال کسی را به زور ضبط کردن، جریمه و تاوان گرفتن، بازگیری، بازخواست
مصادره
فرهنگ فارسی عمید

مخابره

مخابره
مخابره و مخابرت در فارسی: این واژه در تازی برابر است با کشتکاری که کشاورز کاشت و داشت و برداشت را انجام می دهد و از بهره کار یک سیم را به روستا خاوند می سپارد در نپی (قران مجید) آمده است: (انه نهی عن المخابره) همانا او باز داشت از کشتکاری در زبان فارسی این واژه به جای دخشکر سانی و سرو نیدن (خبر دادن) به کار می رود. خبر دادن، خبری را بوسیله تلگراف و تلفن ابلاغ کردن، ابلاغ خبری بوسیله تلگراف و تلفن. توضیح این کلمه در عربی قدیم بمعنی کشاورزی کردن آمده
فرهنگ لغت هوشیار

مصادره

مصادره
مطالبه، تاوان گرفتن، بازگیری، تاوان جرم ستانیدن، مال کسی را بزور ضبط کردن
فرهنگ لغت هوشیار