- متنکر
- کسی که خود را به صورتی نشان دهد که شناخته نشود، ناشناس
معنی متنکر - جستجوی لغت در جدول جو
- متنکر
- دیگرگون شونده، تغییر داده صورت و وضع خود را تا آنکه شناخته نشود
- متنکر ((مُ تَ نَ کِّ))
- ناشناس، کسی که ظاهر خود را تغییر داده باشد تا آن که شناخته نشود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متنکر جمع متنکرات
بیزار
اندیشگر، اندیشمند
سپاسمند، سپاسگزار
یادآور
به یادآورنده، یاد کننده
روشن شده، روشنایی یابنده
نفرت دارنده، بیزار، گریزان، برای مثال من آزموده ام این رنج و دیده این زحمت / ز ریسمان متنفر بود گزیدۀ مار (سعدی۲ - ۶۴۸)
سپاس گزار، سپاسگزارم، ممنونم
کاری که زشت و ناروا تلقی شده
کسی که در امری فکر و اندیشه می کند، فکر کننده، عاقل، دانا، خردمند، اریب، فروهیده، حصیف، فرزانه، خردپیشه، لبیب، خردور، داناسر، فرزان، صاحب خرد، متدبّر، خردومند، نیکورای، پیردل، بخرد، راد
اندیشنده، فکر کننده، آنکه بیندیشد
یاد کننده، بیاد آورنده
سپاسدار، سپاسگزار
رمنده و نفرت کننده، گریزان و بیزار تجسس کننده
گسترده گردنده، گسترده شده در اطراف
شگفت نماینده و سرگشته و حیران
شید یاب، شید ور (شید نور) روشنی یابنده دارای نور
خشمناک، زشتخو بد خو بد خلق، خشمگین خشمناک غضبناک جمع متنمرین
نا شناخته، زشت نا شناسنده، شناسایی خواه 1 زشت ناپسند مکروه: مسلمانان، مسلمانان، بترسید ازگرفت حق که چون بگرفت پیش آرد هزاران کار مستنکر 0 (حسن غزنوی) توضیح در دیوان سید حسن غزنوی 0 مد: 83 مشکلتر آمده، 0 ناشناخته ناشناس 0 ناشناسنده، پرسنده چیزی که نمیداند، جمع مستنکرین
مانند پلنگ غرنده
Pensive, Thoughtful, Contemplator
contemplador, pensativo
Kontemplator, nachdenklich
kontemplator, zamyślony, myślący