معنی متنور - فرهنگ فارسی معین
معنی متنور
- متنور((مُ تَ نَ وِّ))
- روشنی یابنده، دارای نور
تصویر متنور
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با متنور
متنور
- متنور
- آهک و قطران مالنده بر خود. (آنندراج) (از منتهی الارب). نوره مالیده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از دور بیننده آتش را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که آتش را از دور بیند. (ناظم الاطباء) ، روشن شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنور شود، شکست خورده و هزیمت یافته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
متنفر
- متنفر
- نفرت دارنده، بیزار، گریزان، برای مِثال من آزموده ام این رنج و دیده این زحمت / ز ریسمان متنفر بُوَد گزیدۀ مار (سعدی۲ - ۶۴۸)
فرهنگ فارسی عمید