جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متذکر

متذکر

متذکر
یاد کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). یاد کننده و در خاطر آورنده. (ناظم الاطباء). به خاطر آورنده. به یاد آورنده، پند گیرنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تذکر شود، یاد آمدن چیز از یاد رفته. (ناظم الاطباء).
- متذکرشدن، یاد آمدن چیز فراموش شده و از یاد رفته. (ناظم الاطباء).
- متذکر شدن به کسی، او را یادآور شدن: به شما متذکر شدم که این شغل، شایستۀ شما نیست.
- متذکر کردن، به یاد آوردن چیزی از یاد رفته. (ناظم الاطباء).
- متذکر گردیدن (گشتن) ، متذکر شدن. و رجوع به همین ترکیب شود
لغت نامه دهخدا

متنکر

متنکر
کسی که خود را به صورتی نشان دهد که شناخته نشود، ناشناس
متنکر
فرهنگ فارسی عمید