- متفرد
- یگانه و تنها
معنی متفرد - جستجوی لغت در جدول جو
- متفرد ((مُ تَ فَ رِّ))
- کناره گیرنده
- متفرد
- تنها، یگانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پراکنده
یگانه، تکین، تکتا
گردش کننده، شادی کننده
رمیده، رم کرده، گریخته
تنها، یکه، یگانه، بی همتا
تمرد کننده، سرکش، نافرمان، یاغی
چیزی که از چیز دیگر جدا و منشعب شده باشد
کسی که از علامت ها و نشانه ها به چیزی پی می برد، باهوش
تفرجگاه، جایی مانند باغ و مرغزار که شادی و نشاط بیاورد، جای تفرج، گردشگاه
پراکنده، دورازهم، در تصوف ویژگی سالکی که در حالت تفرقه است
برهنه گردیده پاز لوت برهنه گردنده، مجرد شونده
پراکنده شده
تند گام
فرع چیزی شونده، از چیزی مانند شاخه جدا شونده، شاخه شاخه شده، نتیجه شده حاصل شده
نشانه دان، سوار کار نما
دلگشای دلباز دلگشوده آسوده دل، خوشی جوی محل تفرج مکانی که موجب گشادگی خاطر گردد محل سیر: ... زمین چون دیبای مشجر و هوا چون حله زیبای مطیر برنگ و بوی راجت دلها بر آمده چنین موضعی متنزه و متفرج او بود. گشایش یابنده (از تنگی و دشواری)، گشایش خاطر یابنده، خوشی جوینده
رونده، رمیده رونده ذاهب، رمیده
سرکش، نافرمان
تک تنها یگانه، بی مانند تنها یگانه، بی مانند بی نظیر، (شطرنج) حالت پیاده ایست که از پیاده های دیگر دور شده و دفاع از آن مقدور نیست مقابل پیوسته
محل تفرج، مکانی که موجب گشادگی خاطر گردد، محل سیر
جویندۀ گم شده
کنایه از خالی از تعلقات مادی و دنیوی
برهنه، لخت، عریان، پتی، لاج، تهک، عور، عاری، معرّیٰ، رت، غوشت، ورت، اوروت، لچ، لوت
برهنه، لخت، عریان، پتی، لاج، تهک، عور، عاری، معرّیٰ، رت، غوشت، ورت، اوروت، لچ، لوت
Sparse
esparso
spärlich