جدول جو
جدول جو

معنی متفرس

متفرس
کسی که از علامت ها و نشانه ها به چیزی پی می برد، باهوش
تصویری از متفرس
تصویر متفرس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با متفرس

متفرس

متفرس
تحصیل دانش نماینده بواسطۀ نشان و علامت. (ناظم الاطباء). داننده بعلامت و نشان. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که مطلبی را از راه علامت و نشانه دریابد: و متفرسان نجوم و متکیسان طب. (ترجمه محاسن اصفهان ص 125). و رجوع به تفرس شود، حکم کننده. (ناظم الاطباء). حکم کننده از روی علامت و صور ظاهری. (از فرهنگ جانسون) ، قیافه دان. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، کسی که در سواری خود را ماهر مینمایاند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفرس شود، آن که ادعای فارسی میکند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

متفرج

متفرج
تفرجگاه، جایی مانند باغ و مرغزار که شادی و نشاط بیاورد، جای تفرج، گردشگاه
متفرج
فرهنگ فارسی عمید

متفرق

متفرق
پراکنده، دورازهم، در تصوف ویژگی سالکی که در حالت تفرقه است
متفرق
فرهنگ فارسی عمید