- متعاطفه
- مونث متعاطف
معنی متعاطفه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متعارف جمع متعارفات
با هم مهربان بیکدیگر مهربانی کننده
بی رحم بی شفقت سنگدل
مترادفه در فارسی مونث مترادف بنگرید به مترادف مونث مترادف: اما قسم اول که الفاظ بسیار بر یک معنی دلالت کند آنرا اسما مترادفه خوانند مانند دلالت انسان و بشر بر مردم، جمع مترادفات
شناخته شده شناخته منسوب به متعارف مربوط به متعارف. یا اصول متعارفی. قضایایی هستند که بنفسه معلومند و اثبات آنها احتیاج بقضیه دیگر ندارد و بعبارت دیگر ذهن با قصد موضوع و محمول بثبوت آنها حکم میکند
مونث متعارض
مونث متعادی و ناهموار کلوخدار
مونث متعادل
مونث متضاعف
مونث متواطی. یا اسما متواطیات. اسمهای متواطی: ... مانند اطلاق لفظ مردم بر معنیی که در اشخاص بسیار موجود است و آنرا اسما متواطیه خوانند
منسوب به متعارف، مربوط به متعارف
اصول متعارفی: قضایایی هستند که به نفسه معلومند و اثبات آن ها احتیاج به قضیه دیگر ندارد
اصول متعارفی: قضایایی هستند که به نفسه معلومند و اثبات آن ها احتیاج به قضیه دیگر ندارد
یکدیگر را شناختن، با هم اظهار آشنایی کردن
متاسفه در فارسی مونث متاسف: افسوسمند دریغا گوی اندوهزده مونث متاسف جمع متاسفات
به دست گیرنده گیرنده بدست گیرنده
همدیگر را شناسنده، معمول و رایج و کثیر الاستعمال و مستعمل، مردم با خضوع و خشوع
معاطات در فارسی: ورزیدن، دادن، پیشیاری، دهش، دست به دست دهی
معارفه در فارسی: آشنایی شناسایی یکدیگر را شناختن، باهم اظهار آشنایی کردن، شناخت یکدیگر، اظهار آشنایی
ملاطفه و ملاطفت در فارسی نیکویی کردن، نرمی نمودن، مهر نامه نیکویی کردن با کسی، نرمی کردن، نامه ای کوچک که بطریق ایجاز حاوی خلاصه مطالب باشد ملطفه: (مشرفه شریف و ملاطفه لطیف که مشحون بصنوف وداد و موشح بالوف اتحاد بود رسید) (مکاتبات رشیدی. 32)
مونث منعطف
معمول، متداول
بر یکدیگر مهربانی کردن
لایه ها، آنچه لای چیزی بگذارند، پارچه ای که لای رویه و آستر لباس بدوزند، در علم زمین شناسی طبقۀ زمین
با یکدیگر مهربان شدن، با هم مهربانی کردن
خویشی و قرابت، مهر
جمع معطف، شمشیرها بارانی ها چوخا ها لابه لا ها، جمع معطف، گردن ها