متشکر سپاس گزار، سپاسگزارم، ممنونم ادامه... سپاس گزار، سپاسگزارم، ممنونم تصویر متشکر فرهنگ فارسی عمید
متشکر (مُ تَ شَکْ کِ) سپاسداری کننده. (آنندراج). سپاسدار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشکر شود ادامه... سپاسداری کننده. (آنندراج). سپاسدار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشکر شود لغت نامه دهخدا
متشکر ((مُ تَ شَ کِّ)) سپاس دار، شکرگزار، آن که تشکر می کند و سپاس به جا می آورد ادامه... سپاس دار، شکرگزار، آن که تشکر می کند و سپاس به جا می آورد تصویر متشکر فرهنگ فارسی معین
متشکر سپاسگزار، شکرگزار، ممنون، وام دار ادامه... سپاسگزار، شکرگزار، ممنون، وام دار فرهنگ واژه مترادف متضاد