- مبایعت
- با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
معنی مبایعت - جستجوی لغت در جدول جو
- مبایعت
- بیعت کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جدایی، تضاد، دشمنی، خصومت، تفاوت
پیروی کردن، در پی کسی رفتن، بدرقه کردن، مسافتی دنبال مسافر یا مهمان رفتن
مبایعت، با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
از یکدیگر جدا شدن با هم مخالف بودن جمع مباینات
مبایعه و مبایعت در فارسی: خرید و فروش، سر سپردن هم پیمان شدن خرید و فروش کردن، بیعت کردن، خرید و فروش، بیعت
جماع کردن آرمیدن: و بلفظ فعل از آنست که فعل در باب مباشرت و مباضعت مضاف با مرد است
چند قدم همراه کسی رفتن برای رخصت، پیروی کردن
جماع کردن
خریدار خریدار خرید کننده جمع مبایعین
بازگشت
دشمنی، عداوت، خصومت
با هم خوابیدن، همخوابگی
با هم کشتی گرفتن، کشتی گیری
یکدیگر را فریب دادن، خدعه کردن
فخر کردن، نازیدن به کسی یا چیزی
مانند و شبیه یکدیگر شدن، مشابهت
شتاب کردن، شتافتن، بر یکدیگر پیشی گرفتن
اقدام کردن به کاری، پیشی گرفتن، شتاب کردن
جمع شدن باهم، جماع کردن، هم بستر شدن با زن
اهتمام، توجه، اعتنا، در امری فکر و اندیشه کردن
با کسی به راه افتادن و با او در رفتن برابری کردن
رجوع کردن، بازگشتن، توبه کردن، بازگشتن به سوی خدا
پیروی، از پی کسی رفتن، دنبال کسی روان شدن، متابعت
به یکدیگر ضربه و لطمه زدن، همدیگر را طرد کردن یا کشتن
یکدیگر را راندن و دور کردن، از کسی حمایت و طرف داری کردن، دفاع کردن، سهل انگاری در انجام کاری، تعلّل کردن
کیانایی: کسانی که اپرام (طبیعت) را سازنده جهان می دانند، کسانی که آدمی را آفریده کیانای چارینه می دانند حکیمی که آدمی را آفریده از چهار طبیعت (طبایع اربع) می داند، حکیمی که طبیعت و دهر را خالق جهان می دانست
پیشی گرفتن و شتابی کردن و دلیری نمودن، تبادر، مبادره، چالاکی، تعجیل و شتابی
آشکار کردن، ظاهر کردن دشمنی، ظهور
با یکدیگر بحث کردن، بحث گفتگو، جمع مباحثات