با کسی یاری کردن، چند قدم همراه کسی رفتن برای رخصت. (غیاث). همراهی با مسافر تا او را به منزل رسانیده و وی را وداع کند. و نیز تا چند قدم همراهی با میهمان. (ناظم الاطباء). از پی مسافر رفتن. در پی رفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و به مشایعت او جملۀ لشکر و بزرگان برفتند. (کلیله و دمنه) ، همراهی با جنازه مرده تا وی را به خاک سپارند. (ناظم الاطباء) ، پیروی نمودن. (غیاث) : امروز که زمانه در مشایعت و فلک در متابعت رای و رایت خداوند عالم سلطان اعظم... آمده است. (کلیله و دمنه). مدت عمر شاه کامکار و خسرو نامدار در متابعت عقل و مشایعت عدل باد. (سندبادنامه ص 84). به شعار دعوت اهل بیت نبوت و اظهار کلمه حق در مشایعت خاندان رسالت تظاهر نمود. (ترجمه تاریخ یمینی).