جدول جو
جدول جو

معنی ماضغان - جستجوی لغت در جدول جو

ماضغان(ضِ)
تثنیۀ ماضغ. دو ماضغ. رجوع به ماضغ شود، بن هر دو زنخ متصل به بن اضراس یا دو رگ است در دو زنخ. (منتهی الارب) (آنندراج). به صیغۀ تثنیه نام دو رگ در دو زنخ و بن هر دو زنخ متصل به بن اضراس. (ناظم الاطباء). در اصطلاح پزشکی قدیم، دو رگ که در دو زنخ و بن هر دو زنخ متصل به بن دندانها قرار دارند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ماضغان
دو خاینده تثنیه ماضغ: درماضغ، دورگ که در دو زنخ و بن هردو زنخ متصل به بن دندانها قرار دارند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماندان
تصویر ماندان
(دخترانه)
ماندانا، عنبر سیاه، نام دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماریان
تصویر ماریان
(دخترانه)
انگلیسی از عبری، مریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارسان
تصویر مارسان
مارمانند، شبیه مار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قازغان
تصویر قازغان
دیگ، پاتیل، غزغان، قزغان، غازغان، برای مثال در حدیث دیگر این دل دان چنان / کآب جوشان زآتش اندر قازغان (مولوی - ۳۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادیان
تصویر مادیان
اسب ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غازغان
تصویر غازغان
قازغان، دیگ، پاتیل، غزغان، قزغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادگان
تصویر مادگان
ماده ها، کنایه از مرد زن صفت، جمع واژۀ ماده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
یکی از دهستانهای پنجگانه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در خاور حاجی آباد واقع است. از جنوب به دهستان سیاهو و احمدی، از خاور به دهستان رودخانه واز باختر به دهستان طارم محدود است. جلگه ای گرمسیر است که آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصول عمده اش خرما و غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. این دهستان از 21 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعاً 5512 تن سکنه دارد. مرکز دهستان قریۀ فارغان و قریه های مهم آن نظام آباد، سلطان آباد، سیرمند، میمند، و شاهرود میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
شهر دامغان در شمال خاوری سمنان و 70هزارگزی شمال باختر شاهرود، سر راه شوسه و راه آهن تهران به خراسان واقع و مختصات جغرافیائی آن بشرح زیر است:
طول 54 درجه و 20 دقیقه و 8 ثانیه، عرض 36 درجه و 9 دقیقه 48 ثانیه، ارتفاع 1130 گز و اختلاف ساعت آن با تهران 11 دقیقه و 5 ثانیه است،
مرکز شهرستان دامغان 20 متر از تهران پست تراست، طول شهر از شمال بجنوب 3هزار گز از خاور به باختر 2/7هزار گز و مساحت آن تقریباً هشت هزار گز مربع است،
از فلکۀ وسط شهر 3 خیابان منشعب میگردد خیابان شمال خاوری معروف به خیابان خراسان که بجادۀ شاهرود و خیابان باختری مشهور به منوچهری بجادۀتهران و خیابان جنوب خاوری به ایستگاه راه آهن منتهی میشود،
محله های: زرجوب، بالا محله، سرخندق در قسمت شمال خیابانهای خراسان و منوچهری واقع است و بازار سرپوشیدۀ آن موازی خیابان منوچهری و در جنوب آن است، محله های امامزاده، خوریان، محله شاه و محلۀ نو میان خیابان ایستگاه و منوچهری واقع شده اند، منظرۀ داخلی شهر چندان جالب نیست دارای خانه های کاهگلی و بناهای یک طبقه است، دکاکین دامغان که تعداد آن به پانصد میرسد در طرفین خیابان منوچهری و فلکه و بازار است، آب شهر از نهر چشمه علی تأمین میگردد،
با وجود کثرت آب میبایستی اطراف خیابانها مشجر باشد ولی بواسطۀ سهل انگاری و شدت باد اشجار قابل ملاحظه ای بعمل نیامده است روشنائی شهر بوسیله دو مولد برق 24 کیلوواتی تأمین میگردد، سکنۀ شهر در حدود 10هزار نفر است، ایستگاه راه آهن در سه هزارگزی جنوب خاوری شهر واقعاست در این شهر یک دبیرستان و 6 دبستان و یک بیمارستان وجود دارد، ادارات دولتی شهرستان دامغان در این شهر برقرار است و دو کار خانه تصفیه پنبه دارد، آثارابنیۀ قدیمۀ شهر بشرح زیر است:
1 - مسجد و منارۀ چهل ستون معروف به ’تاری خانه’ تاریخ بنای مسجد قرن سوم و تاریخ بنای مناره قرن پنجم هجری و بانی مناره بختیاربن محمد، بانی مقبره پدرش میرعلمدار است که در خلال سالهای 417 - 420 هجری قمری بنا شده است،
2 - مقبرۀ چهل دختران که تاریخ بنای آن مطابق کتیبه 446 هجری قمری است،
3 - مقبرۀ پیر علمدار پدر ابوحرب بختیار ممدوح منوچهری تاریخ بنای آن 417 هجری قمری است و در نزدیکی این بنا مسجدی از زمان شاه خدابنده وجود دارد،
4 - مناره و مسجد جامع، تاریخ بنای مناره 500 هجری قمری است و مسجد بعد از آن بنا گردیده است،
5 - خرابه های جنوب شهر - عقیدۀ باستان شناسان بر این است که محل شهر صددروازه پایتخت اشکانیان است، در طی سالهای 1309 تا 1311 شمسی کاوشهای علمی بریاست دکتر اشمیت مستشرق معروف به نمایندگی موزۀ فیلادلفیا و بهزینۀ دانشگاه فیلادلفیا از تپه های مذکور بعمل آمده است و موفق بکشف گورستان پیش از تاریخ در نزدیکی تپه حصار شده اند، همچنین خرابه هائی از کاخ دورۀ ساسانیان بدست آورده اند،
6 - امامزاده جعفر، بنای آن متعلق به عهد سلجوقی است و در حیاط امامزاده بنائی است که در کتیبۀ آن عبارات زیر خوانده میشود: ’این بنا بر حسب امر شاهرخ بهادر ساخته شده است که خداوند سلطنت او را حمایت فرماید’،
7 - رباط شاه عباسی که فعلاً گروهان نگهبانی و ژاندارمری در آن ساکن هستند،
8 - مولدخانه فتحعلی شاه قاجار که فعلاً در اختیار اداره دارائی است،
بخش حومه دامغان از سه دهستان بنام: حومه، رودبار ودامنکوه تشکیل شده است، دهستان رودبار در قسمت شمال و منطقه کوهستانی است، دهستان دامنکوه در قسمت خاوری و کنار راه شوسه و راه آهن واقع میباشد، دهستان حومه در اطراف شهر مخصوصاً قسمت جنوب و جنوب خاوری واقعشده است، هوای قسمت دهستان حومه و دامن کوه معتدل وآب اکثر قراء آن از آب معروف چشمه علی است محصول عمده دهستان غلات و پسته و پنبه و انگور میباشد، این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است، جمعیت آن در حدود 11400 نفر و قراء مهم آن بشرح زیر است:
جزن، برم، ورکیان، وامرزان و عباس آباد، بنابراین جمع قراء بخش حومه 61 آبادی بزرگ و کوچک و جمع سکنۀ آن در حدود 27800 نفر است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)،
تکمیل شرحی را که در خصوص شهر دامغان نقل کردیم، مطالب ذیل را که بیشتر از لحاظ باستان شناسی درخور اعتناست مینگاریم:
قدیمترین مسجدی که تاکنون بخوبی مانده تاری خانه دامغان است، اگرچه کتیبه ای که تاریخ آنرا تعیین کند وجود ندارد اما از روی سبک بنا میتوان آنرا متعلق به قبل از سال 200 هجری قمری دانست، ساختمان مسجد عبارتست از صحن مرکزی که دور آنرا دالانی احاطه نموده و دهلیزهایی دارد که در طرف قبله عمیقترند، طاقهای اطراف صحن از آجر ساخته شده، این آجرها بر خلاف معمول بحالت عمودی و دو رجه یکی فوق دیگری قرار داده شده است، طاقها قدری متمایل بر تیزی است ولی معهذا خیلی شبیه به طاقهای ساسانیست، پایه های این طاقها روی قطعه چوبی است که توی ستونهای نگاهدارندۀ طاق قرار داده شده است، این ستونها مدور و یک متر و نیم قطر هر یک از آنهاست و از آجرهای بزرگی که 34 سانتی متر مربع است ساخته شده، این آجرها بحالت عمودی روی یکدیگر قرار داده شده است، ساختمان ستونها کاملاً شبیه بستونهای قصر ساسانی است که دکتر اشمیت در تپه حصار نزدیک دامغان کشف نموده است، اهمیت تاری خانه نه تنها بواسطۀ آن است که بسبک عربی ساخته شده، بلکه برای آن است که بسیاری از اسلوب ساسانی را نیز در بر دارد، طاقهائی که بدون مجاورت دیوار روی ستونها ساخته شده بخاطر می آورد که ستون سازی از خصائص معماری قدیم ایرانست، در زمان ساسانیان ستون خیلی ضخیم گردیده و از سنگ نتراشیده و یا آجر و آهک ساخته میشده است این قسم ستون را در مساجد نیز میتوان دید ...، (تاریخ صنایع ایران ص 134 و 135)،
مرحوم اعتمادالسلطنه راجع به جامع دامغان گوید: دو مسجد بسیار قدیم در دامغان هست که بر هر یکی لفظ جامع صدق مینماید هر مسجدی دارای یک منارست یکی از این دو مسجد که خراب و معروف به تاری خانه است اهالی گویند بحکم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام ساخته شده از این مسجد حالا چند ستون باقیست، مسجد دیگر که الاّن آباد و دایرست گویند در زمان خلافت خلیفه مأمون ساخته شده ولی سند صحیحی برای ثبوت این ادعا بدست نیست، تاریخی هم ندارد که چیزی از آن مفهوم و مستفاد شود، مساجد کوچک قدیم هم در محلات دامغان بسیارست که در شمار جوامع نیست، (مرآت البلدان ج 4 ص 102)،
منارۀ مسجد جامع دامغان تقریباً مربوط به 450 هجری است، (تاریخ صنایع ایران ص 158)،
برج مقبرۀ پیر علمدار در دامغان حاشیه ای در بالا دارد که ازآجر تزیین یافته، نظر باینکه آجرها بشکل مخصوصی برای آرایش این بنا ساخته شده است معلوم میشود که نقشۀبنا قبلاً تهیه شده بوده است، تاریخ آن 417 هجری قمری (1026 میلادی) است، برج مقبرۀ پیرعلمدار برای کتیبۀ قشنگ کوفی که در داخل برج ساخته شده و برنگ سرمه ای است مشهور میباشد، (تاریخ صنایع ایران ص 140)،
تپه حصار نزدیک دامغان - دکتر اریک اشمیت رئیس هیأت اکتشافیه که از طرف موزۀ دانشگاه فیلادلفیا و موزۀ صنعتی پنسیلوانیا مأموریت داشت، در اطراف دامغان شروع بحفاری کرد و امیدوار بود که هکاتوم پیلوس یعنی شهر صددروازه پایتخت اشکانیان را کشف کند،
خرابه و آثار این شهر بدست نیامد، ولی هیأت مزبور موفق بکشف تمدن مهم ماقبل تاریخی در تپۀ بزرگی در سه هزارگزی دامغان گردید،
با دقت و توجه کاملی که لازمۀ بهترین اکتشافات علمی می باشد، این ناحیه را بچندین مربع که ضلع هریک صد متر بود قسمت کردند و هر یک از آن قسمتها را بمربعهای کوچکتر بضلع ده متر تقسیم نمودند و حتی در کتاب گزارش خود هر یک از این قسمتها را هم به ده مربع یک متری قسمت نموده اند تا مکان حقیقی اشیاء مکشوفه را بسهولت بنمایند، این عمل با صحیح ترین و دقیقترین آلات و ادوات انجام یافت و نیز عمق هر شی ٔ مکشوفه را با کمال دقت با سانتیمتر اندازه گرفتند، برای اینکه بتوان اکتشاف را بطبقات کل و جزء تقسیم کرد، اینگونه دقت لازم و واجب است،
حصار 1 الف - بقایای اطاقهائی که دیوار آن از کاه و گل ساخته شده در طبقات مختلفه کشف شده و سفال و ادوات گوناگون و جالب توجهی در مقابر بدست آمده است، کشف اسکلت این مردم بسیار مهم است و اطلاعاتی که از مطالعۀ اسکلت این قوم حاصل شده قرار است در آتیه منتشر گردد، در این محل هزاروششصدوسی وهفت قبر باز گردید، تمدن پائین ترین طبقه را بوسیلۀ سفالهای دست ساز که با اشکال هندسی برنگ سیاه روی زمینۀ قرمز نقاشی شده مشخص میگردانند، سفال این طبقه معرف تکامل صنعت در زمان پیش میباشد سفال معمولی این طبقه عبارتست از کوزه های مدور که کعب آنها لبه دار میباشد، کوزه های بزرگ باشکال هندسی نیز بدست آمده است، وجود آسیای دستی علامت آن است که این مردم از زراعت و فلاحت بی بهره نبوده اند، مجسمه های گلی که بنظر میرسد بشکل حیوانات اهلی ساخته شده باشد بدست آمده ولی مطالعۀ دقیق علمی از روی استخوان حیوانات این مسئله را روشن تر خواهد نمود، مردم این محل با مس آشنایی داشته اند، ولی گویا این فلز برای آنها کمیاب بوده است،
حصار 1 ب - رنگ سفال این طبقه بعوض قرمز، قهوه ای روشن یا کرم میباشد، اشکال حیوانات مانند بز کوهی، پرندگان و انسان بعرضهای مختلف بدست می آید، سفال سازان این عصر استعمال چرخ را آموخته بودند، یکی از نمونه های این زمان کاسۀ ظریفی است و دارای پایه ای که کعب آن مدور میباشد،
حصار 1ج - این طبقه یکی از برجسته ترین دورۀ تمدن اولیه را نشان میدهد، نقشۀ مخصوص و مشخص این دوره شکل بز کوهی است، اشکال هندسی نیز وجود دارد و اینها هر دو بمنتهی درجۀ ترقی خود رسیده اند، مقید شدن شکل حیوانات و پرندگان را میتوان از طبقات 1 ب و ج و نیز در قسمت اول طبقۀ 2 تعقیب نمود، این مطالعه جالب توجه است زیرا این اشکال بتدریج شکل اولیۀ خود را از دست داده بشکل اشکال هندسی درمی آیند، اسلوب پردازی بیشتر در نتیجۀ فکر و خیال نقاش بوده است نه بواسطۀ ترقی و مرور زمان، زیرا مراحل مختلفۀ تکامل آن تمام در یک طبقه بدست آمده است، مهرهای تکمه ای شکل بسیارست، مهرها را از مواد مختلف ساخته و جهت زینت بکار میبرده اند، مقدمات لعاب دادن سفال در این زمان فراهم شده است، ظروف و آلات مسی که در ادوار مختلف حصار 1 پیدا شده خالص نبوده یعنی همانطوری که در طبیعت بدست آمده بکار برده شده و نمیتوان آنها را در ردیف مفرغ قرار داد، سنجاق مسی با سر مدور، خنجر، دست بند و قطعات کوچک که شاید در سر تیر میگذاشته اند کشف گردیده است، درفش استخوانی، هاون سنگی و سنگ جهت صیقل زدن و تیز کردن پیدا شده است، عجب آنکه در این طبقه سلاح و ادوات سنگی زیادی پیدا نشده است، آخر دورۀ حصار 1 ج مصادف میشود با مهاجرت مردمی که شاید از جلگۀ ترکمان بطرف شمال میرفته اند، این تمدن جدید توسط سفال سادۀ خاکستری رنگ که شامل رنگهای خاکستری روشن و تاریک و حتی سیاه میشود، مشخص میگردد، شرح آن را در دورۀ بعد ذکر خواهیم نمود،
حصار 2 الف - این طبقه دورۀ تحولی را نشان میدهد، ظروف خاکستری و سیاه پیدا میشود و نیز اشیائی مانند ظروف طبقۀ 2 ج در مقابر بدست آمده است، روی این ظروف سنگ شده یک ردیف اشکال غزال بلندگردن نقاشی شده است، این تصاویر بتدریج صورت اولیۀ خود را از دست داده بشکل اشکال هندسی منظم درمی آید که ابداً شباهتی به حیوان اصلی ندارد از جمله خصائص ظروف خاکستری این دوره پایۀ آنها میباشد،
حصار 2 پ - در این طبقه بساختن ظروف خاکستری ادامه داده اند، ولی سفال رنگ شده بدست نمیآید و اگر پیدا شود دارای نقاشی خیلی ساده است، سفال مهاجمینی که در این دوره آمده اند جای سفال بومی را گرفته است چون فلز زیاد شده و ادوات مسی بتدریج زیاد میگردد، ازخصائص این طبقه سنجاقهائیست که سر آنها پیچ دارد، ساختن گرز مسی در این دوره ظاهر میگردد و در ادوار دیگر نیز ادامه مییابد،
حصار 3 الف - این طبقه دورۀ برزخی بین طبقات 2 و3 است زیرا حدود آن کاملاً روشن نمیباشد و چون سفال هر دو طبقه در آن پیدا شده طبقۀ جداگانه نامیده شده است،
حصار 3 ب - این طبقه با اشکال قشنگ و ظریف و خاکستری و سیاه رنگ مشخص میشود فنجانهای رنگی ساده با زمینۀ گندم گون، زرد یا نارنجی وآلات زینت با طرحهای ساده ظاهر میگردد، میل و سلیقۀایرانیان برای زینت در این طبقه مشهود و هویداست، ظروف صیقلی شدۀ خاکستری نیز در این طبقه پیدا میشود، آلات و ادوات مسی در این زمان رو بفزونی است ولی هنوزمس همان فلز طبیعی است و با چیز دیگری مخلوط نیست، عصائی در ایندوره دیده میشود و علامت آن است که مردم این عصر دارای عقاید مذهبی بوده و آنرا در مراسم معمولۀ آنزمان بکار میبرده اند، در این طبقه برای اولین بار سر تیرهائی که از سنگ ساخته شده دیده میشود، چنانکه ذکر شد در طبقات قبل فقط قطعات مسی کوچک پیدا میشد و مطمئن نیستیم که آنها را برای سرتیر استعمال میکرده اند، اما در اینکه اینها سرتیرهای سنگی هستند شکی نیست و تعجب در اینست در عصری که فلز معمول بوده اشیاء عصر حجر صیقلی شده برای اولین دفعه بدست می آید،
در این طبقه هیئت اکتشافیه واقعۀ اسف انگیزی را که هزاران سال قبل بوقوع پیوسته کشف نمودند، یعنی بنائی پیدا شد که طعمه حریقی واقع گشته و ساکنین آن نیزتلف شده بودند، از آثار آن چنین بر می آید که این ساختمان مورد حمله مهاجمین قرار میگیرد و آنها پس از آنکه از تصرف آن مأیوس می گردند نیمسوز بداخل آن پرتاب نموده آتش می زنند، استخوان مدافعین در پای پلکانی که به پشت بام میرفته پیدا شده است، اگرچه این حریق بمرگ ساکنین آن خاتمه یافته ولی خود بنا را از غارت مهاجمین محفوظ و اشیاً و ادوات نفیسی در اطاقهای آن باقی مانده و بدست ما رسیده است، هزاران اشیاء کوچک که برای زینت بکار میرفته در اینجا پیدا شده است، مهره و تسبیح عقیق در این طبقه پیدا شده که در طبقات قبل دیده نشده است، زینت آلات، طلا و نیز فنجان از این فلز قیمتی بدست آمده است، خنجری که دارای دستۀ نقره می باشد و علامت نخی در آن دیده میشود بدست آمده است، برای بستن دستۀ خنجر پارچه نیز استعمال میشده است، اثر پارچه پس از سوختن در روی دسته دیده میشود، مدافعینی که در آتش جان داده اند خنجر همراه داشته و خدنگ های سنگی زیاد در میان آنان پیدا شده است، از روی مدارک و اشیائی که بدست آمده است کلیۀ واقعه اسفناک و حملۀ مهاجمین را میتوان تشریح نمود، موضوع جالب توجه دیگر آنستکه در یکی از اطاقهای این عمارت توده های گندم نیم سوخته پیدا شده است و این نشان می دهد که در قسمت فلاحت این مردم ترقیاتی کرده بوده اند، از آب و هوای این ناحیه میتوان حدس زد که آبیاری در بین این مردم معمول بوده است،
دو مهرۀ استوانه ای شکل نیز در این طبقه پیدا شده است که یکی از آنها دارای نقش گاو نر و دیگری نشان عرابه می باشد، اشیاء زیادی از این قبیل در نقاط مختلفه پیدا شده است که دال بر تجارت و تبادل اجناس و افکار در بین این مردم است،
حصار 3 ج - دراین طبقه سنگ مرمر سفید برای اولین بار ظاهر می گرددو مجسمه های زیادی از حیوانات اهلی از نقره، مرمر یاگل ساخته شده است، مجسمۀ انسان بشکل زنی که دامن گشادی پوشیده از مس، مرمر و گل پیدا میشود و بنظر می آید که این قبیل مجسمه در مذهب آنان انتشار زیادی داشته و مورد عبادت بوده است، اشیاء نظیر آن در نقاط مختلفۀ دیگر نیز پیدا شده است،
عصائی که درمراسم مذهبی بکار میرفته و نمایندۀ فامیل بوده پیدا شده و زنی را نشان میدهد که بچه ای را بلند نموده وتقدیم مردی مینماید، عصای دیگر زارعی که گاوی را به گاوآهن بسته نشان میدهد، این علامت فلاحت و زراعت است و شاید برای برکت دادن و تقدیر آنهائی که بدین شغل شریف همت گماشته اند استعمال میشده است، این اشیاء بطور کلی نشان میدهد که مذهب مقام شامخی در زندگانی این مردم داشته است، مقبره ای نیز کشف شده که مقدار زیادی اشیاء مذهبی در آنجا بدست آمده و دکتر اشمیت آنرامقبرۀ یکی از رؤسای مذهبی میداند،
مقبرۀ مهم و جالب توجه دیگری پیدا شده است که متعلق بدختر کوچکی میباشد و از قرار معلوم از فامیل یکی از نجبا بوده است، زیرا جواهرات و آلات زینت بسیار با او دفن شده است، از یک طرف اشیائی است که این دختر در زمان کودکی داشته و استعمال میکرده واز طرف دیگر ظروف بزرگ و اسبابهائیست که ممکن بوده در بزرگی استفاده کند، از این قضیه نتیجه گرفته اند که این مردم بزندگانی پس از مرگ معتقد و انتظار داشته اند که او در عالم دیگر بحد بلوغ برسد،
مهره و تسبیح کهربا برای اولین دفعه در این طبقه دیده میشود و نشان میدهد که روابط تجارتی با مناطق دوردست زیاد شده است، مهرهائی که برای مدال بکار میرفته پیدا شده و تصویر حیوانات روی آنها نقش گردیده است، مس در این زمان زیاد گردیده و ظروف بزرگ از آن ساخته شده است، فنجانهای سربی دیده میشود و ظروف نقره فراوان گردیده،
تاجی از نقره که با تصاویر حیوانات منقوش میباشد روی سر اسکلتی پیدا شده و حلقه های طلا و نقره روی نیزه های این زمان دیده میشود ولی سرتیر سنگی از بین نرفته و متداول بوده است، چنگال و ملاقه (ملعقه) که برای طباخی بکار میرفته و چنگالهای بزرگی بطول یکمتر که شاید در جنگ استعمال میشده بدست آمده است، روی هم رفته مردم این عصر از حیث تمدن و زندگانی پیش بوده اند، در فلزکاری مهارت زیادی داشته و از زراعت و فلاحت بی بهره نبوده اند، حیوانات اهلی نگاه میداشتند و در مذهب بالنسبه ترقی کرده بوده اند،
دکتر اشمیت تاریخ طبقه 3 ج را در حدود دوهزار تا سه هزار سال قبل از میلاد میداند تاریخ زمانی که طبقۀ 1 تمام شده و نژاد جدیدی باین منطقه آمده و سفال خاکستری رنگ با خود آورده اند در حدود سه هزاروپانصد سال قبل از میلاد میباشد، پس معلوم میشود که قسمتهای طبقۀ 1 پیش از این تاریخ و طبقات 2 و 3 بعد از آن بوده است، اگرچه تاریخی که بتمدن و کشفیات ماقبل تاریخ داده میشودفرض و تقریبی است و غالب حدس زده شده است، ولی به تدریج حقایق و مدارک بسیاری جمع گردیده است که ما را امیدوار و قادر میسازد که در آتیه تاریخ صحیح و دقیقی بتمدن اولیه و طبقات اکتشافی بدهیم، (نقل از تاریخ صنایع ایران تألیف دکتر ج گریستی ویلسن ترجمه عبداﷲ فریار صص 29 - 35)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
دهی است از بخش حومه شهرستان مشهد با 483 تن سکنه. آب آن از رود خانه کشف رود و محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، مجازاً بمعنی این زمان. (از آنندراج). در این وقت. اکنون:
مرا امروز توبه سود دارد
چنانچون دردمندان را شنوسه.
رودکی.
امروز به اقبال تو ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد.
رودکی.
با نعمت تمام بدرگاه آمدم
امروز با گرازی و چوبی همی روم.
فاخری.
چنان نمود که امروز ناصحتر و مشفق تر بندگانست. (تاریخ بیهقی).
دنیا بجملگی همه امروز است
فردا شمردباید عقبا را.
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ج 1 ص 166).
از این آشنایان که امروز دارم
دمی نگذرد تا جفایی نبینم.
خاقانی.
به عذرآوری خواهش امروز کن
که فردا نماند مجال سخن.
(بوستان).
تو آنی که از یک مگس رنجه ای
که امروز سالار سرپنجه ای.
(بوستان).
پیش از این طایفه ای بودند بصورت پراکنده و بمعنی جمع و امروز طایفه ای بصورت جمع و بمعنی پراکنده. (گلستان). آندم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی. (گلستان).
امروز کسی نیست که در میکدۀ عشق
با شانی خون جگر آشام برآید.
شانی تکلو (از آنندراج).
- امروز را فردا کردن، امروز و فردا کردن. دفع الوقت کردن:
الله الله این جفا با ما مکن
لطف کن امروز را فردا مکن.
مولوی.
- امروز روز، بمعنی امروز است:
از غم فردا هم امروز ای پسر بیغم شود
هر که در امروز روز اندیشۀ فردا کند.
ناصرخسرو.
- امروز و فردا، همین روزها. بزودی.
- امروز و فردا کردن، دفعالوقت و تعلل کردن. (آنندراج). بوعده گذرانیدن. سردوانیدن. دول دادن. دیر داشت. مماطله. تسویف. تطویش. (از یادداشت مؤلف) :
بارها گفتم که جان هم می دهم
همچنان امروز و فردا می کند.
انوری.
لبش امروز و فردا می کند در بوسه دادنها
نمی داند ز خط چون دشمن کم فرصتی دارد.
صائب.
- امثال:
امروز بدان مصلحت خویش که فردا
دانی و پشیمان شوی و سود ندارد.
؟
امروز بکش چو می توان کشت
کآتش چو بلند شد جهان سوخت.
؟
امروز تخم کار که فردامجال نیست.
امروز توانی و ندانی فرداکه بدانی نتوانی.
؟
امروز در قلمرو دل دست دست تست
خواهی عمارتش کن و خواهی خراب کن.
؟
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت.
حافظ (از امثال و حکم مؤلف).
رجوع به امثال و حکم شود.
امروز نقد فردا نسیه، از این جمله در قدیم همان معنی را می خواسته اند که از مصراع ’از امروز کاری بفردا ممان. ’ یا ’امروز تخم کار که فردا مجال نیست. ’ اراده می شود، ولی امروزه آنرا کسبه و اهل حرف مانند اعلام و اعلانی می نویسند و بردکان نصب می کنند و ازآن بطور مزاح اراده می کنند که هیچ روز کالا بنسیه نفروشیم. (از امثال و حکم مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دیگ و پاتیل و غیره، قدر بزعم صاحب فرهنگ ضیاء این کلمه همان خاژغان، (فرهنگ ضیاء ص 748)، و صاحب فرهنگ شعوری آن را بمعنی قازغان گرفته است، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 373)، رجوع به کلمه خاژغان شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام ناحیه ای از توابع ارونق تبریز به آذربایجان. (نزهه القلوب مقالۀ سوم چ اروپا ص 79). اما صحیح کلمه وایقان است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ذیل وایقان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
کوره ای است در جبل در حدود طبرستان و نام آن به فارسی بمیان است. (معجم البلدان). رجوع به الجماهر بیرونی ص 70 و تاریخ ابن اثیر ج 3 ص 19 و فهرست تاریخ کرد شود
لغت نامه دهخدا
ایستگاه دامغان نام ایستگاه راه آهن میان سرخ ده و زرین در خط سمنان به شاهرود و در 364هزارگزی تهران
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دو کرانۀدهان که ملتقای هر دو لب است. یا جای فراهم آمدن آب دهان در دو جانب لب. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
دیگ و پاتیل و امثال آن را گویند و به عربی مرجل خوانند، (آنندراج) (برهان قاطع)، دیگ و این اصل کلمه ترکی آذری غازقان و غازان است
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان خسروشیر بخش جغتای شهرستان سبزوار، واقع در 20هزارگزی شمال جغتای، هوای آن معتدل، و دارای 13 تن سکنه است، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات، پنبه، کنجد و شغل اهالی زراعت و راه اتومبیل رو دارد، مزرعه داودیان جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تخت جلگه بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی باختر فدیشه، هوای آن معتدل، و دارای 87 تن سکنه است، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
رجوع به صامغان شود
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
دو رشتۀ خرمابن بر دو لب جوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ضغن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (دهار). کینه ها و عداوتها. (مؤید الفضلا) (آنندراج). رجوع به ضغن شود
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
دو فاضل. در اصطلاح فقها و اصولیین منظور از فاضلان علامۀ حلی و استادش ابن سعیداست، و گروهی از جمله ملا صالح مازندرانی نوشته اند: گفته اند مراد از فلاضلان علامۀ حلی و پسرش فخرالمحققین است، و این درست نیست. (از ریحانه الادب ج 3 ص 184)
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ)
در دل کینه داشتن و نهان کردن کینه را و کینه گرفتن همدیگر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نهان داشتن کینه را و کین توزی کردن. تضاغن. (از اقرب الموارد) ، مائل شدن شتر نر بسوی شوّل و راندن و گزیدن گرفتن آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اضم فحل به شوّل، مایل شدن بدان و راندن و گزیدن آن را و همچنین است اضم مرد به اهل خود. (از لسان العرب) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
جانوری که فرزند آورد یا تخم کند انثی مقابل نر فحل: ماده خر ماده گاو: مسعود... شب را بر ماده پیلی تیرزد نشسته بالشکری جریده روی بطوس نهاد، انسانی که فرزند آورد مونث مقابل نر: مذکر. توضیح این کلمه گاه باشیا و جمادات و ستارگان نیز اطلاق شود: مهر بهتر زماه لیک بلفظ ماده آمد یکی و دیگر نر. (سنائی. دیوان. مد. 220) جمع مادگان: مادگان در کده کدو نامند خامشان پخته پخته شان خامند. (هفت پیکر. ارمغان 192)
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی ماتکیان ماتک گروان اسب ماده: قریب به ده هزار اسب بدوی تازی نژاد ابقر و مادیان خرد و بزرگ کردند
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که بود، یکی از انواع علاقه مجاز است که اعتبار آن لفظ در معنی غیر ما وضع له استعمال شود. ما کان نامیدن چیزیست بدانچه در گذشته بدان نام بوده و اکنون نیست ماند و آتوا الیتامی اموالهم یعنی آنان که سابقا یتیم بودند ولی اکنون بالغ شده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قازغان
تصویر قازغان
دیگ بزرگ که در آن چیزی طبخ کنند پاتیل
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی مغولی دیگ مسین دیگ بزرگ مسی مرجل. غاز کردن، پنبه دانه از پنبه بیرون کردن و پشم را زدن و مهیا ساختن از برای رشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صامغان
تصویر صامغان
دهانگوشگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خازغان
تصویر خازغان
ترکی پاتیل دیگ بزرگ دیگ مسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضغان
تصویر اضغان
جمع ضغن، کینه ها دشمنی ها جمع ضغن کینه ها کینها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غازغان
تصویر غازغان
دیگ بزرگ مسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مادیان
تصویر مادیان
اسب ماده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماتکان
تصویر ماتکان
مواد
فرهنگ واژه فارسی سره