جدول جو
جدول جو

معنی غازغان

غازغان
قازغان، دیگ، پاتیل، غزغان، قزغان
تصویری از غازغان
تصویر غازغان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غازغان

غازغان

غازغان
ترکی مغولی دیگ مسین دیگ بزرگ مسی مرجل. غاز کردن، پنبه دانه از پنبه بیرون کردن و پشم را زدن و مهیا ساختن از برای رشتن
فرهنگ لغت هوشیار

غازغان

غازغان
دیگ بزرگ مسی که گوسفندداران صحرانشین و مردم ده برای جوشاندن شیر و دوغ از آن استفاده کنند و در شهرها برای پختن آش و آبگوشت و کله پاچه در دکانهای عمومی بکار برند، مرجل، (منتهی الارب)، و رجوع به غزغن شود
لغت نامه دهخدا

قازغان

قازغان
دیگ، پاتیل، غَزغان، قَزغان، غازغان، برای مِثال در حدیث دیگر این دل دان چنان / کآب جوشان زآتش اندر قازغان (مولوی - ۳۹۹)
قازغان
فرهنگ فارسی عمید