جدول جو
جدول جو

معنی ماترید - جستجوی لغت در جدول جو

ماترید
(تُ)
دهی است در بخارا و از آن ده است ابومنصور مفسر سرآمد علمای حنفیه قدس سرهم. (منتهی الارب ذیل ’ت رد’)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاترین
تصویر کاترین
(دخترانه)
پاک، بی آلایش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارتین
تصویر مارتین
(پسرانه)
رهبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارتیک
تصویر مارتیک
(پسرانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نابرید
تصویر نابرید
پارچه ای که هنوز آن را نبریده باشند، نبریده، بریده نشده، ختنه نشده، برای مثال چه جامۀ بریده چه از نابرید / که کس در جهان بیشتر زآن ندید (فردوسی - ۶/۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستزید
تصویر مستزید
آنکه چیزی زیادتر بخواهد، افزون خواهنده، زیاده طلب، کنایه از گله مند، آزرده خاطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستفید
تصویر مستفید
استفاده کننده، فایده گیرنده، بهره مند، کسی که طلب بهره و فایده بکند
فرهنگ فارسی عمید
قالب گود یا برجسته که در آن ماده ای ریخته شود تا به صورت چیزی که قالب گرفته اند درآید، در ریاضیات آرایۀ مستطیل شکل از کمیت های جبری یا اعداد که در داخل دو کروشه و به صورت ستون های منظم نوشته می شوند و به وسیلۀ آن عملیات ریاضی انجام می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناچرید
تصویر ناچرید
انسان یا حیوان که چیزی نخورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسترشد
تصویر مسترشد
راه راست جوینده، سالک
فرهنگ فارسی عمید
(تُ)
ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی. وفات او در 333 هجری قمری است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دانشمند بسیار معروف حنفی مؤلف ’کتاب التوحید’ و ’کتاب المقامات’ و ’کتاب رد اهل الادله’ و ’کتاب بیان اوهام المعتزله’ و ’تأویلات القرآن’ و ’رد الاصول الخمسه لابی محمد الباهلی’ و ’ردالامامه لبعض الروافض’ و ’الرد علی القرامطه’ و ’مآخذالشرایع’ و ’الحبل فی اصول الفقه’ و ’شرح الفقه الاکبر امام ابی حنیفه النعمان’ و میان وی و ابوالقاسم سمرقندی درباره اختلاف میان اهل سنت و معتزلیان و کرامیان در سمرقند مناظره بوده است. (از تعلیقات تاریخ بیهقی چ سعید نفیسی ج 2 ص 964). رجوع به تاریخ بیهقی چ سعید نفیسی ج 2 و کتاب القند فی تاریخ سمرقند نجم الدین ابوحفص عمر بن محمد نسفی و کتاب ترکستان پیش از دورۀ استیلای مغول تألیف بارتولد و لباب الالباب شود
لغت نامه دهخدا
پایتخت اسپانی است که بر کنار رود ’من زنر’ واقع است و 2520200 تن سکنه دارد، این شهر از سال 1561 میلادی تاکنون پایتخت اسپانیا و یکی از مراکز بزرگ اداری و صنعتی این کشور است، در این شهر کلیساهای قرن چهاردهم و شانزدهم میلادی وجود دارد و همچنین دیر ’سن پلاسیدو’ که به سال 1641 ساخته شده از جهت هنر نقاشی و مجمسه سازی بسیار غنی است، پلازا مایر (قرن 17 میلادی) و قصر سلطنتی (قرن 18 میلادی) از آثار هنری وباستانی این شهر است، موزۀ پرادو در یک قصر نئوکلاسیک، تأسیس یافته است، درجنگهای داخلی سالهای 1936-1939 این شهر شاهد جنگهای خونین و خطرناکی بود، (از لاروس)، و رجوع به اسپانی و قاموس الاعلام ترکی و معجم البلدان ذیل مجریط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
نعت فاعلی از استراده. چراکننده، کسی که نسبت به امر و فرمان خداوند نرمش داشته باشد، مطیع و منقاد. (اقرب الموارد) : مادر و برادران رکن الدین در آن یک سال که او بعد از پدر متملک بود وقتی که ازاو برنجیدندی و مسترید بودندی حوالت قتل پدر به وی کردندی. (جهانگشای جوینی). و رجوع به استراده شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
لغتی است در ماترید که محله ای است به سمرقند. (تاج العروس). نام محله ای به سمرقند و آنرا ماترید نیز خوانند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماترید شود
لغت نامه دهخدا
(تُ دی یَ)
نام طایفه ای نظیر اشعریه، منسوب به ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی. و ماتریتیه نیز گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسترشد
تصویر مسترشد
راه یابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتریس
تصویر پاتریس
لقب مشاوران مخصوص امپراتوران روم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهترین
تصویر مهترین
بزرگترین: (و آغاز مشاورت از دستور مهترین نمود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغارید
تصویر مغارید
جمع مغرود، چتر دیوها
فرهنگ لغت هوشیار
سود یاب بهره ور فایده گیرنده سود خواهنده بهره مند: ومواعظ بسیار لایق هر حکایت در و زیادت گردانید تامستفیدان ادب... را بمطالعه آن رغبت زیادت گردد، جمع مستفیدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستنرید
تصویر مستنرید
گله مند، بیشخواه افزونخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستزید
تصویر مستزید
زیادت خواه زیاده طلب، گله مند شاکی رنجیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماکرین
تصویر ماکرین
جمع ماکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستریح
تصویر مستریح
طالب استراحت خواستارراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماترنگ
تصویر ماترنگ
مارمولک، چلپاسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارتین
تصویر مارتین
نام تجارتی نوعی تفنگ که در زمان قاجاریه در ایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتریس
تصویر ماتریس
قالب
فرهنگ لغت هوشیار
نابریده: همان گوهر و جامه نابرید زچیزی که شایسته تر برگزید. (شا) ختنه ناکرده غیرمختون: کنون قطع به حرف آن نابرید که درآخر قصه خواهی شنید... (حاجی محمد خان قدسی) مقابل بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستریح
تصویر مستریح
((مُ تَ))
طالب استراحت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسترشد
تصویر مسترشد
((مُ تَ ش))
راه راست جوینده، به راه راست رونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستفید
تصویر مستفید
((مُ تَ))
استفاده کننده، فایده گیرنده، بهره مند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستزید
تصویر مستزید
((مُ تَ))
زیاده طلب، رنجیده خاطر، گله مند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماترنگ
تصویر ماترنگ
((تُ یا تِ رَ))
سوسمار، چلپاسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماتریس
تصویر ماتریس
آرایه ای مستطیل شکل از اعداد شامل چند سطر و ستون (ریاضی)، بخشی از قالب برش کاری فلزات که معمولاً به صورت کاسه ای گود است و سنبه در آن می نشیند (فنی)، فرم نگاتیو جهت پرس کردن صفحات صوتی (فنی)، قالب مخصوص حروف سربی در چاپخ
فرهنگ فارسی معین
آرایه، قالب
فرهنگ واژه مترادف متضاد