- لَطِيف
- خوش برخورد، خوبه، جالب، خوش مشرب
معنی لَطِيف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لرزان، یک لرز، لرزنده
به طور دلپذیر، به روشی زیبا، دلپذیر
به طور نسیم وار، با باد ملایم
به طور دلنشین، با ضبط زیبا
لاغر، باریک
تمیز، تمیز کردن، تر و تمیز
ترسناک
پرپشت، سنگین، متراکم
لذیذ، خوشمزه، دلپذیر، خوش طعم، آبدار، مطبوع، لذّت بخش
بازی، بازیگوش
ملاقات کردن، او ملاقات کرد
شیطنت آمیز، میانگین
شرجی، مرطوب
آشنا، محبّت آمیز، اهلی، اهلی بودن
ناقص، احمقانه، وحشت انگیز، بی محتوا، خفن، مسخره، مضحک
معتبر، محترم، اشرافی
زاری، مجرّد
جزئی، اندک
رادیکالیسم، افراط گرایی
سخنور، یک واعظ
خطرناک
سبک، نور، بی وزن
صدای خش خش، سوئیچ کردن
تنبل، کند
خوش خو، به روشی زیبا، به طور مهربان