- لقیدن
- لق شدن، جنبیدن و تکان خوردن چیزی در جای خود
معنی لقیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- لقیدن
- نااستوار بودن در جای خود و جنبیدن (چنانکه تخم مرغ فاسد یا دندان کرم خورده)
- لقیدن ((لَ دَ))
- لغیدن، نااستوار بودن در جای خود، جنبیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیرون زدن چیزی از جای خود چون چشم در بعضی بیماریها بیرون جستن بر آمدن بر جستن بیرون خزیدن جحظ
له شدن، کوبیده شدن، ضایع شدن میوه
سخن لاف و گزاف گفتن، هرزه گویی کردن
لم دادن، تکیه دادن، پشت دادن به بالش و دراز کشیدن
هرزه گویی کردن
دو کناره دو سوی
لک رفتن لکه رفتن
شل و نا استوار شده در جای خود
دیدار کردن
جنبیدن در جای خود پس از استواری، لغ لغ کردن
لیسیدن
تکیه دادن
خائیدن، جاویدن، جویدن
له شدن
خاییدن برای مثال مسعود سعد چند لیی ژاژ / چه فایده ز ژاژ لییده (مسعودسعد۱ - ۲۴۶)
قل زدن، جوشیدن آب یا مایع دیگر در دیگ یا در جایی که حباب هایی در سطح آن به حرکت آید،
بر جستنی بیرون جستنی آنچه آماده بر آمدن و بیرون جستن باشد