جدول جو
جدول جو

معنی لط - جستجوی لغت در جدول جو

لط
(لَطط)
حمیل. (منتهی الارب). گردن بند از دانه های حنظل رنگ کرده. یقال: رأیت فی عنقها لطا حسناً. ج، لطاط. (منتهی الارب) ، زه بندای مروارید. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
لط
(زُ)
چسبیدن به چیزی. لازم گرفتن آن را. (منتهی الارب). ملازم شدن. (تاج المصادر) ، پنهان کردن، پوشیده داشتن خبر. (منتهی الارب). پوشیدن چیزی. (تاج المصادر) ، بند کردن در را، چسپانیدن چیزی را. (منتهی الارب). بادوسانیدن. (تاج المصادر) ، انکار کردن حق کسی را. (منتهی الارب). حق کسی را انکار کردن. (تاج المصادر) ، آوردن ناقه دم را میان ران وقت دویدن. (منتهی الارب). دم را به میان ران برآوردن شتر. (منتخب اللغات) ، فروهشتن پرده. (منتهی الارب). پرده فروهشتن. (تاج المصادر) ، لط نفسه، با حربه خویشتن را صدمه زد. خویشتن را به دست خویش آسیب رسانید. (دزی)
لغت نامه دهخدا
لط
خوبروی، گردن بند کبست (حنظل)، چسبیدن به کار، پنهان کردن، پرده هشتن ماهی ریشدار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لطیفه
تصویر لطیفه
(دخترانه)
مؤنث لطیف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لطیف
تصویر لطیف
(پسرانه)
نرم و خوشایند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لطفعلی
تصویر لطفعلی
(پسرانه)
آنکه دارای لطف و مهربانی ای چون لطف و مهربانی علی (ع) است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لطف الله
تصویر لطف الله
(پسرانه)
مهربانی و لطف خدا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لطف الدین
تصویر لطف الدین
(پسرانه)
لطف دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لطمه
تصویر لطمه
صدمه، تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، تس، چپله، توانچه، طپانچه، لطم، چپّات، لطام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطیم
تصویر لطیم
هر خوش بوی که مابین چشم و گوش مالند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطف
تصویر لطف
نرمی، مهربانی، نیکویی، ظرافت، زیبایی، عفو و بخشش، بذل کردن، بخشیدن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطافت
تصویر لطافت
نرمی و نازکی، خوش اندامی، زیبایی، کنایه از سخن نرم و نیکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطیف
تصویر لطیف
نرم و نازک، مهربان، خوش خو، خوش اندام، زیبا و ظریف، از نام های باری تعالی، کنایه از سنجیده و دقیق، مقابل کثیف، در فلسفه غیرمادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطمات
تصویر لطمات
لطمه ها، صدمه ها، تپانچه ها، سلاح گرم کوچک دستی ها، سیلی ها، تس ها، چپله ها، توانچه ها، طپانچه ها، لطم ها، چپّات ها، لطام ها، جمع واژۀ لطمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطام
تصویر لطام
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، چپله، توانچه، طپانچه، لطم، چپّات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطم
تصویر لطم
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، چپله، توانچه، طپانچه، چپّات، لطام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطایف الحیل
تصویر لطایف الحیل
تدبیرها و چاره جویی های لطیف و نیکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطیمه
تصویر لطیمه
مشک، نافۀ مشک، بازار عطرفروشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطف آمیز
تصویر لطف آمیز
آمیخته با مهربانی و نرمی و نیکویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطیفه گو
تصویر لطیفه گو
آنکه سخنان نغز و نیکو بگوید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطیف طبع
تصویر لطیف طبع
آنکه طبع و قریحۀ نیکو دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لطیفی
تصویر لطیفی
در تازی نیامده: تنکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطیفه گوی
تصویر لطیفه گوی
نغز گوی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سخنی نغز و نیکو گوید لطیفه سرا جمع لطیفه گویان: گفتم: سخن تو گفت حافظ گفتا: شادی همه لطیفه گویان صلوات، (حافظ لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطیفه گفتن
تصویر لطیفه گفتن
گفتن سخن نغز و نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطیفه گویی
تصویر لطیفه گویی
لطیفه گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطیفه یاب
تصویر لطیفه یاب
بزله یاب بزله دان آنکه لطیفه را زود فهم کند
فرهنگ لغت هوشیار
پدر مرده، سپید رخ اسپ، خوشبوی بویه اسب سفید روی، اسب نهم در مسابقه، آنکه پدر و مادرش مرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
مشک، مشکدان، بازار بویه فروشان مشک، طبله مشک: زلف مگو یک لطیمه عنبر سارا. (قاآنی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته لاتینی لتینی زبان فرنگی منسوب به لطین لاتینی از مردم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطینیه
تصویر لطینیه
لاتینی زبان فرنگی زبان رومی مونث لطینی، زبان لاتینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطیفه سرایی
تصویر لطیفه سرایی
لطیفه گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطف
تصویر لطف
مهربانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لطفا
تصویر لطفا
خواهشمندم، خواهشمند است
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لطیف
تصویر لطیف
نرم
فرهنگ واژه فارسی سره