جدول جو
جدول جو

معنی لخبه - جستجوی لغت در جدول جو

لخبه
(لَ بَ)
نام دیهی است به ظاهر عدن ابین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیبه
تصویر لیبه
(دخترانه)
مؤنث لبیب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لنبه
تصویر لنبه
فربه، چاق، نرم و ملایم مانند نان کلفت و تازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لابه
تصویر لابه
درخواست همراه با فروتنی، التماس، زاری، عذرخواهی، لابه، لاو، لاوه،
نگرانی، نیرنگ، سخن همراه با مهربانی مثلاً لابۀ مادرانه، چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخبه
تصویر نخبه
برگزیده، برگزیده از هر چیز، کنایه از دانا، باهوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لخشه
تصویر لخشه
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، لخچه، جمره، ابیز، جذوه، سینجر، جرقّه، ضرمه، خدره، ایژک، ژابیژ، اخگر، جمر، بلک، آییژ، آلاوه، آتش پاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لخچه
تصویر لخچه
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، جمر، جذوه، آلاوه، جمره، آتش پاره، اخگر، ژابیژ، جرقّه، ابیز، خدره، سینجر، ایژک، آییژ، بلک، ضرمه، لخشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعبه
تصویر لعبه
لعبت، هر چیزی که با آن بازی کنند، بازیچه، اسباب بازی، عروسک، دلبر، معشوق زیبا، چشم و چراغ، سرو خوش رفتار، صنم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لخته
تصویر لخته
تودۀ سفت و لزج خون
فرهنگ فارسی عمید
(خَ لِ بَ)
زن نیک فریبنده. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ بَ / خُ لُ بَ)
واحد خلب در همه معانی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ بَ)
جمع واژۀ خالب، مردانی که زنان را می فریبند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لخشه
تصویر لخشه
لخشنده. آنکه بلخشد لغزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخچه
تصویر لخچه
شعله و اخگر آتش
فرهنگ لغت هوشیار
سنگلاخ، زمین بی ریگ، اشتران سیاه اظهار نیاز تضرع التماس یا به لابه زبان گشادن (گشودن)، تضرع و التماس کردن: چو رستم چنین گفت ایرانیان بلابه گشادند یکسر زبان. (شا. لغ)، تملق چاپلوسی: هر که به لابه دشمن فریفته شود... سزای او این است. یا به لابه دم جنباندن (جنبانیدن)، تملق و چاپلوسی کردن: بسختی جان سبک میدارهان تا چون سبکساران بلابه پیش سگساران چو سگ را بجنبانی. (خاقانی. سج. 414)، فریب خدعه مگر. یا به لابه گفتن، از روی فریب و مکر گفتن: بلابه گفت شبی میر مجلس تو شوم شدم برغبت خویشش کمین غلام و نشد. (حافظ. 114)، اضطراب قلق، قربان و صدقه: در آن نامه سوگندهای گران فریبنده چون لابه مادران. (نظامی لغ) سخنی نیازمندانه، اظهار اخلاص با نیاز تمام، فروتنی، تضرع، عجز، زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخمه
تصویر لخمه
تنگدمی سستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخله
تصویر لخله
بوی آمیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخفه
تصویر لخفه
سرین، چنبر کون، سنگ سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنبه
تصویر لنبه
مردم بزرگ تن و فربه، بزرگ سرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخبه
تصویر نخبه
برگزیده از هر چیز، منتخب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهبه
تصویر لهبه
تشنگی، سپیدی ناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخصه
تصویر لخصه
زگیل پلک
فرهنگ لغت هوشیار
بازیگر سرگرم کن لعبت در فارسی لهفت (این واژه در انجمن آرا آمده و پارسی دانسته شده ولی دگر گشته لعبه تازی است) بازیچه، بازی، پیکره، اروسک، آدمک در تاژ بازی (خیمه شب بازی)، زیبا روی دلستان دلبر، خنده خریش، شگفت، پستای بازی (پستا نوبت) بازیگر سرگرم کن گونه منگیا (قمار) بنگرید به لعبه بازی، نوبت بازی، آنچه بدان باری کنند مانند شطرنج، تمثال پیکر، احمقی که او را ریشخند کنند، مهر گیاه. توضیح در برخی ماخذ لعبه را گیاهی شبیه سورنجان ذکر کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزبه
تصویر لزبه
سختی، خشکسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخته
تصویر لخته
پاره، تکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لابه
تصویر لابه
((بِ))
عجز، نیاز، التماس، زاری، خودستایی، تکبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنبه
تصویر لنبه
((لُ بِ))
مردم قوی هیکل و فربه و گنده، لنبر، لنبک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لخشه
تصویر لخشه
شعله آتش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لخچه
تصویر لخچه
((لَ چِ))
شعله و اخگر آتش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لخته
تصویر لخته
بسته، منقعد، دلمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لخته
تصویر لخته
((لَ تِ))
پاره ای از هر چیز، تکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لعبه
تصویر لعبه
((لُ بَ))
بازی، نوبت بازی، آنچه بدان بازی کنند مانند شطرنج، تمثال، پیکر، احمقی که او را ریشخند کنند، مهر گیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نخبه
تصویر نخبه
((نُ بِ))
برگزیده و انتخاب شده از هرچیز، جمع نخب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لخشه
تصویر لخشه
((لَ ش))
لرزه، جنبش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لابه
تصویر لابه
التماس
فرهنگ واژه فارسی سره