سر سینه. (منتهی الارب). لبه. بر. (مهذب الاسماء). منحر، حمایل جای از سینه. (منتهی الارب). موضع که بند بر آن نهند. (منتخب اللغات) ، موضع القلاده من الصدر. ج، لباب و الباب. (بحرالجواهر). پیش بند پالان. (منتهی الارب). فروبند. (حبیش). بربند. (مهذب الاسماء). دوال زیر شکم اسب که یکسرش به سینه بسته باشد و یکسرش به تنگ. (منتخب اللغات). سینه بند. پیش بند، رسن جوی که بر گردن گاو نهند. (مهذب الاسماء) ، ریگ تنک. ج، الباب. (منتهی الارب) ، بسیاری از ریگ. (منتخب اللغات) ، حال. (منتخب اللغات). منه قولهم فلان فی لبب رخی، ای حاله واسعه. (منتهی الارب)
سر سینه. (منتهی الارب). لبه. بر. (مهذب الاسماء). منحر، حمایل جای از سینه. (منتهی الارب). موضع که بند بر آن نهند. (منتخب اللغات) ، موضع القلاده من الصدر. ج، لباب و الباب. (بحرالجواهر). پیش بند پالان. (منتهی الارب). فروبند. (حبیش). بربند. (مهذب الاسماء). دوال زیر شکم اسب که یکسرش به سینه بسته باشد و یکسرش به تنگ. (منتخب اللغات). سینه بند. پیش بند، رسن جوی که بر گردن گاو نهند. (مهذب الاسماء) ، ریگ تنک. ج، اَلباب. (منتهی الارب) ، بسیاری از ریگ. (منتخب اللغات) ، حال. (منتخب اللغات). منه قولهم فلان فی لبب رَخی، ای حاله واسعه. (منتهی الارب)
سر سینه، گلوگاه، سینه بند ستور پیش بند پالان، بر بند دوالی را گویند که یک سرش به سینه و سر دیگرش به تنگ سر سینه، دوال زیر شکم اسب که یک سرش بسینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ بربند
سر سینه، گلوگاه، سینه بند ستور پیش بند پالان، بر بند دوالی را گویند که یک سرش به سینه و سر دیگرش به تنگ سر سینه، دوال زیر شکم اسب که یک سرش بسینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ بربند
وسیله، دست آویز، علت، جهت، طریق، پیوند و علاقۀ خویشی و قرابت، در علوم ادبی در علم عروض از ارکان شعر سبب ثقیل آوردن: در علوم ادبی در عروض که عبارت است از دو حرف متحرک مانند همه و رمه یا سر و دل سبب خفیف آوردن: در علوم ادبی در عروض یک حرف متحرک و یک حرف ساکن مانند سر، در، غم و دم سبب متوسط آوردن: در علوم ادبی در علم عروض یک حرف متحرک و دو حرف ساکن است مانند کار و یار
وسیله، دست آویز، علت، جهت، طریق، پیوند و علاقۀ خویشی و قرابت، در علوم ادبی در علم عروض از ارکان شعر سَبَب ثقیل آوردن: در علوم ادبی در عروض که عبارت است از دو حرف متحرک مانند همه و رمه یا سَرِ و دِلِ سَبَب خفیف آوردن: در علوم ادبی در عروض یک حرف متحرک و یک حرف ساکن مانند سر، در، غم و دم سَبَب متوسط آوردن: در علوم ادبی در علم عروض یک حرف متحرک و دو حرف ساکن است مانند کار و یار
نرم خوی، زیرک، چربزبان، زیرکانه زیرک ماهر حاذق، چرب زبان چرب سخن، ماهرانه زیرکانه: زخم کرد این گرگ و از عذر لبق آمده کانا ذهبنا نستبق. (مثنوی. نیک. 323: 2)
نرم خوی، زیرک، چربزبان، زیرکانه زیرک ماهر حاذق، چرب زبان چرب سخن، ماهرانه زیرکانه: زخم کرد این گرگ و از عذر لبق آمده کانا ذهبنا نستبق. (مثنوی. نیک. 323: 2)
اسپ خیز، توسنی جامه پاره برداشتن اسب هر دو دست و پای راست را با هم و هر دو دست و پای چپ را با هم گاه برین دست و گاه بر آن دست ایستادن اسب، تیز رفتن، نوعی دویدن پویه
اسپ خیز، توسنی جامه پاره برداشتن اسب هر دو دست و پای راست را با هم و هر دو دست و پای چپ را با هم گاه برین دست و گاه بر آن دست ایستادن اسب، تیز رفتن، نوعی دویدن پویه