جدول جو
جدول جو

معنی لبب

لبب((لَ بَ))
سرسینه، دوال زیر شکم اسب که یک سرش به سینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ، بربند
تصویری از لبب
تصویر لبب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لبب

لبب

لبب
سر سینه، گلوگاه، سینه بند ستور پیش بند پالان، بر بند دوالی را گویند که یک سرش به سینه و سر دیگرش به تنگ سر سینه، دوال زیر شکم اسب که یک سرش بسینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ بربند
فرهنگ لغت هوشیار

لبب

لبب
سر سینه. (منتهی الارب). لبه. بر. (مهذب الاسماء). منحر، حمایل جای از سینه. (منتهی الارب). موضع که بند بر آن نهند. (منتخب اللغات) ، موضع القلاده من الصدر. ج، لباب و الباب. (بحرالجواهر). پیش بند پالان. (منتهی الارب). فروبند. (حبیش). بربند. (مهذب الاسماء). دوال زیر شکم اسب که یکسرش به سینه بسته باشد و یکسرش به تنگ. (منتخب اللغات). سینه بند. پیش بند، رسن جوی که بر گردن گاو نهند. (مهذب الاسماء) ، ریگ تنک. ج، اَلباب. (منتهی الارب) ، بسیاری از ریگ. (منتخب اللغات) ، حال. (منتخب اللغات). منه قولهم فلان فی لبب رَخی، ای حاله واسعه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

خبب

خبب
اسپ خیز، توسنی جامه پاره برداشتن اسب هر دو دست و پای راست را با هم و هر دو دست و پای چپ را با هم گاه برین دست و گاه بر آن دست ایستادن اسب، تیز رفتن، نوعی دویدن پویه
فرهنگ لغت هوشیار