قره مان در آسیای صغیر. (دمشقی). رجوع به قره مان شود. از نواحی قونیه است و سلطان ولد فرزند مولانا جلال الدین محمد مولوی در این شهر به دنیا آمده است. حافظ ابرو در ذیل جامعالتواریخ گوید: لارنده (کوه) از محکمترین قلاع آسیای صغیر که امیراعظم تیمورتاش برای اقامت خود اختیار کرد: چو لارنده دز در جهان کس ندید چو بر آسمان نردبان کس ندید به پهنا به بالا جهانی دگر به روی زمین آسمانی دگر. (از ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 137)
قره مان در آسیای صغیر. (دمشقی). رجوع به قره مان شود. از نواحی قونیه است و سلطان ولد فرزند مولانا جلال الدین محمد مولوی در این شهر به دنیا آمده است. حافظ ابرو در ذیل جامعالتواریخ گوید: لارنده (کوه) از محکمترین قلاع آسیای صغیر که امیراعظم تیمورتاش برای اقامت خود اختیار کرد: چو لارنده دز در جهان کس ندید چو بر آسمان نردبان کس ندید به پهنا به بالا جهانی دگر به روی زمین آسمانی دگر. (از ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 137)
آنکه بافتن کار دارد. آنکه بافد. (از ناظم الاطباء). نساج. جولاهه. (آنندراج) (شعوری). حائک. جولاه. ناسج. پای باف. گوفشانه. شاتن. (منتهی الارب). واشیه. (منتهی الارب). وصّاد (منتهی الارب) : بوریاباف اگر چه بافنده ست نبرندش بکارگاه حریر. سعدی (گلستان). از کمانی سست، سخت انداختن کار هر بافنده و حلاج نیست. جامعالتمثیل. سخنهایت کنی چون در خوشاب مشو بافندۀ لفاف و کذاب. (از فرهنگ شعوری).
آنکه بافتن کار دارد. آنکه بافد. (از ناظم الاطباء). نساج. جولاهه. (آنندراج) (شعوری). حائک. جولاه. ناسج. پای باف. گوفشانه. شاتن. (منتهی الارب). واشیه. (منتهی الارب). وَصّاد (منتهی الارب) : بوریاباف اگر چه بافنده ست نبرندش بکارگاه حریر. سعدی (گلستان). از کمانی سست، سخت انداختن کار هر بافنده و حلاج نیست. جامعالتمثیل. سخنهایت کنی چون در خوشاب مشو بافندۀ لفاف و کذاب. (از فرهنگ شعوری).
هرزه گوینده، ناله کننده. (برهان) : از پی این جیفه دوان تا به کی چون سگ لاینده فغان تا به کی. ؟ (فرهنگ سروری ج 3 ص 1291). - امثال: سگ لاینده گیرنده نباشد
هرزه گوینده، ناله کننده. (برهان) : از پی این جیفه دوان تا به کی چون سگ لاینده فغان تا به کی. ؟ (فرهنگ سروری ج 3 ص 1291). - امثال: سگ لاینده گیرنده نباشد