معنی بافنده بافنده کسی چیزی را می بافد، باف کار، بافت کار، پای باف، حائک، نسّاج، جولاه، جولاهه، تنندهکنایه از کسی که سخنان یا اشعار سست و بی معنی می گوید تصویر بافنده فرهنگ فارسی عمید