- قواهر ((قَ هِ))
- شیخ اشراق آن چه را که مشائیان عقل گفته اند نور قاهر نامیده است. کلمه قواهر که جمع قاهر است به طور مطلق بر عقول اعم از طولیه مترتبه و عرضیه متکافئه اطلاق شده است و هرگاه با قید سافله ذکر شود مراد عقول متکافئه است و هرگاه با جمله
معنی قواهر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوهران، گوهر
جمع زاهره روشنها: (جواهر زواهر الفاظ)
جمع جوهر، فلزات گرانبها، هر سنگی که از آن منفعتی بر آید همچون الماس و یاقوتو لعل
دختری که از پدر و مادر با شخص دیگری یکی باشد و یا تنها از پدر و یا از مادر با هم یکی باشند
واحد شمارش پارچه به اندازه ای که لباس دوخته شود، واحد شمارش زمین به اندازه ای که یک بنا در آن ساخته شود، ظاهر مثلاً ریخت و قواره، شایسته، متناسب
دختری که با شخص دیگر پدر و مادر مشترک داشته باشد، هم شیره
ظاهرها، پیداها، آشکارها، هویداها، نمایان ها، جمع واژۀ ظاهر
جمع ظاهر
پارچه که گرد بریده باشند، پارچه ای که از آن یک جامه توان کرد، یک قواره فاستونی
((جَ هِ))
فرهنگ فارسی معین
جمع جوهر، گوهران، هر یک از سنگ های گرانبها مانند الماس یاقوت، زمرد و مانند آن که به عنوان زینت و زیور به کار می رود
غالب، زبردست، چیره
درخشان
چیره شونده، مقهور کننده، چیره، غالب، زبردست، شامخ، بلند و مرتفع