معنی جواهر - فرهنگ فارسی معین
معنی جواهر
- جواهر((جَ هِ))
- جمع جوهر، گوهران، هر یک از سنگ های گرانبها مانند الماس یاقوت، زمرد و مانند آن که به عنوان زینت و زیور به کار می رود
تصویر جواهر
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جواهر
جواهر
- جواهر
- جمع جوهر، فلزات گرانبها، هر سنگی که از آن منفعتی بر آید همچون الماس و یاقوتو لعل
فرهنگ لغت هوشیار
جوزهر
- جوزهر
- پارسی تازی گشته گوزهر زبانزد اختر ماری فلک اول فلک قمر، هر یک از عقده راس و ذنب و آن محل تقاطع فلک حامل و مایل قمر است
فرهنگ لغت هوشیار
خواهر
- خواهر
- دختری که از پدر و مادر با شخص دیگری یکی باشد و یا تنها از پدر و یا از مادر با هم یکی باشند
فرهنگ لغت هوشیار