روشنها و بلندها. جمع واژۀ زاهره که بمعنی روشن و بلند است. (غیاث) (آنندراج). روشن ها. (فرهنگ فارسی معین) : مناقب او در همه جهان چون ثواقب درخشان بود و مآثر او چون زواهر بر صفحۀ ایام ظاهر. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 308). جواهر زواهر الفاظ... (روضهالعقول، از فرهنگ فارسی معین) ، بمعنی شکوفه ها نیز نوشته اند. (غیاث) (آنندراج). مأخوذ از تازی، گلهای رعنا و نیک منظر. (ناظم الاطباء) ، زینتها و آرایشها و پیرایه ها. (ناظم الاطباء) : چنانچ دیگر جواهر و زواهر و نقره و طلا در خزینه می نهادند. (تاریخ قم ص 6)