- قوادی
- جاکشی
معنی قوادی - جستجوی لغت در جدول جو
- قوادی
- عمل قوّاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیابانها و صحراها
جمع واژۀ نادیه، نادی، حادثه
جمع واژۀ قافیه، پشت گردن، پس گردن، آخر چیزی، در علوم ادبی یک مصوت یا رشته ای از چند صامت و مصوت که در آخرین کلمۀ ابیات یک قطعه شعر یا در آخرین کلمۀ مصراع های یک بیت تکرار شود، ولی این تکرار، تکرار یک کلمه با معنی واحد نباشد مانند «ﺴﺖ» و یا « ر»، پساوند، سرواده، در بیت اخیر کلمۀ «دارد» ردیف است
جمع واژۀ قادحه، کرم دندان، کرم چوب خوره
جمع واژۀ عادیه، ویژگی آنچه سرایت می کند
غادیه ها، صبح ها، بامدادان، جمع واژۀ غادیه
بادیه ها، صحرا، بیابان، هامون، جمع واژۀ بادیه
جمع واژۀ قادمه، قادم، پیشرو، پر دراز از بال مرغ
پختن شیرینی، شیرینی پزی، فروختن شیرینی، شیرینی فروشی، مغازه ای که در آن شیرینی، خشکبار، شکلات و مانند آن به فروش می رسد
عادیه (شتران) سخت دونده
جمع غادیه، پگاه روندگان جمع غادی غادیه در بامدارد روندگان
دلی گشی
غند سازی غندگر ی، شیرینی فروش
جمع قافیه، پساوند ها
جمع قادم، سرها سرها آدمیان، جمع قادمه، پرها دراز
ترکی ندیدی، جمع نادی، پیش آمدهای سخت بد آمدها سوی ها کرانه ها شتران رمنده جمع نادیه
شیرینی پزی، دکان قناد، دکان شیرینی فروشی
نیروهای
واسطه و دلال عمل منافی عفت، پاانداز
قائدها، جلوداران، پیشوایان، سرداران، فرماندهان سپاه، جمع واژۀ قائد
سرزمین، فضا، جایگاه، گشادگی میان دو کوه، دره، رودخانه
وادی خاموشان: کنایه از گورستان،برای مثال عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز (حافظ - ۵۳۲)
وادی خاموشان: کنایه از گورستان،
جاکش جافکش لنبان
جاری، روان، سائل، دره، گذر سیل، گشادگی میان کوهها و تپه ها
رودبار، رود، درّه، صحرا، بیابان