- قدور
- قدرها، دیگ ها، مرجل ها، جمع واژۀ قدر
معنی قدور - جستجوی لغت در جدول جو
- قدور
- توانستن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توانستن
انجام شدنی، امکان پذیر، ممکن، امر حتمی، مقدر، قدرت داده شده، توانا شده بر چیزی
تقدیر شده و مقدر، امر حتمی
کوتاهی
پرماهی شب های پرماه پیشی گرفتن
کیک کک، مگس جمع خدر
مدور بودن بودن چیزی
بزرگان، جمع صدر
ترکیب ید با عنصر دیگر
نشیب، سراشیب، زمین گود
قبرها، گورها، جمع واژۀ قبر
خدرها، پرده ها، جمع واژۀ خدر
بازآمدن، آمدن از جایی، از سفر برگشتن
از نام ها و صفات باری تعالی، دارای قدرت، توانا
صدرها، بالاها، سینه ها، پیشوایان، جمع واژۀ صدر
پاک و منزه از هر عیب و نقص، از صفات و نام های خداوند
بدره ها، کیسه های زر، همیان ها
ماه های تمام، کیسه های زر، همیان ها، جمع واژۀ بدره، جمع واژۀ بدر
ماه های تمام، کیسه های زر، همیان ها، جمع واژۀ بدره، جمع واژۀ بدر
ضخیم، چیزی که دارای کلفتی و قطر بسیار باشد، ابر پرباران
از کاری بازایستادن، واگذاشتن کاری از روی عجز و درماندگی، کوتاهی کردن
جمع واژۀ قصر، کاخها
جمع واژۀ قصر، کاخها
سرمشق، الگو، کسی که به او اقتدا کنند، شخصی که از او پیروی کنند، پیشوا
پیمان شکن
بز کوهی
از سفر برگشتن
نامی از نامهای خدایتعالی، پاک و منزه
جمع قد، پوست بزغالگان جمع قد پوستهای بزغالگان
مگس، چاه لب پر
جمع قبر، گور ها دخمه ها جمع قبر گورها
ترکی راهبر، پاسدار لشکر
تنگ میان: مرد، آشپز دیگ پز، مار بزرگ، خوانسالار سنگ آب بر
زفت: مرد تنگ گرفتن بر زن و فرزند