معنی بدور - فرهنگ فارسی عمید
معنی بدور
- بدور
- بدره ها، کیسه های زر، همیان ها
ماه های تمام، کیسه های زر، همیان ها، جمع واژۀ بدره، جمع واژۀ بدر
تصویر بدور
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بدور
بدور
- بدور
- جَمعِ واژۀ بَدْر. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (از اقرب الموارد) :
ساحت سینه های مشتاقان
زآرزوی تو شد بدور و شموس.
سنایی.
لغت نامه دهخدا
بدور
- بدور
- پیشی گرفتن و شتافتن سوی چیزی. (از منتهی الارب) (ازناظم الاطباء). پیشی گرفتن. سوی چیزی شتافتن. (تاج المصادر بیهقی). مبادره. اسراع. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا