معنی حدور - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حدور
حدور
- حدور
- مُرَکَّب اَز: حد + وَر، محدود. حدپذیر. متناهی. مقابل بی حد و نامحدود
لغت نامه دهخدا
حدور
- حدور
- فرودآمدن به نشیب. (از منتهی الارب) ، برآماهیده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آماسیدن. (از منتهی الارب). آماس پیدا کردن. ورم کردن. باد کردن. حَدْر. رجوع به حَدْر شود
لغت نامه دهخدا